اوقات فراغت
یکی از مسائل بسیار مهمی که در زندگی همۀ ما انسانها و در کنار کار و فعالیتهای روزانه از اهمیت ویژه ای برخوردار است، اوقات فراغت و چگونگی گذران این اوقات در زمان بیکاری است. فراغت در معناي جديد آن پديده اي است تازه كه بر اثر صنعتي شدن و شهرنشيني به وجود آمده و آن را نميتوان با بيكاري قرون گذشته مقايسه كرد. در اين معنا اوقات فراغت زماني است كه در آن شخص آن گونه كه ميخواهد عمل ميكند و در آن الزامي وجود ندارد. در نتيجه با نوعي طيب خاطر و رضايت سپري ميشود. از اين رو اوقات فراغت را ميتوان مهمترين و دلپذيرترين اوقات انسان دانست. اين اوقات ممکن است براي عدهاي متضمن تعمق و تفكر و ساختن و ابداع باشد و براي عدهاي بيشتر شامل بازآفريني قواي جسمي و رواني و براي برخي ديگر صرفاً شامل سرگرمي و تفريح باشد (رفعت جاه و همکاران، ۱۳۸۹).
فعاليتهاي اوقات فراغت امروزه از چنان اهميتي برخوردار است كه حتي از آن به مثابه آيينۀ فرهنگ جامعه ياد ميكنند، به اين معني كه چگونگي گذران اوقات فراغت افراد يك جامعه تا حد زيادي معرف ويژگي هاي فرهنگي آن جامعه است. با افزايش اهميت فراغت ارزشهاي ماركس[۱] و ريكاردو[۲] دربارۀ اهميت کار و جايگاه توليدي در شکلدهي به شخصيت و هويت انسان کمرنگ شده است. در گذشته فراغت كم و بيش با بيكاري و بيمصرفي همراه بود و مادر تمام شرها محسوب ميشد؛ اما امروزه فراغت مبناي يك اخلاق جديد مبتني بر نيكبختي است. كسي كه از اوقات بيكاري خود استفاده نميكند يا نميتواند از آن بهرهمند شود ديگر كاملاً انسان شمرده نميشود بلكه موجود عقب ماندهاي ميان حيوان و انسان به شمار ميآيد (تجاری، ۱۳۹۴).
محققان فراغت و بسیاری از نظریه پردازان اجتماعی، بر این نکته اتفاق نظر دارند که رفتارها و مصارف فراغت، وجه مهمی از سبک زندگی را در جامعه معاصر تشکیل میدهد. خود ابزاری و خود آگاهی مبتنی بر سبک، الگوهای کنش تمیز دهنده اعضای جامعه، شیوه های منحصر به فردی که افراد بر اساس آنها زندگی روزانه خود را سازمان دهی میکنند و دیگر مؤلفههای مشابهی که اغلب در تعریف سبک زندگی به کار گرفته میشوند، آشکارا بیشترین تجلی خود را در کنشهای فراغتی مییابند (به نقل از ذکائی، ۱۳۹۱). در انتخاب و اولویتهای فراغتی بکارگیری رسانه به لحاظ زمان صرف شده و تنوع مصارف، جایگاه ویژه ای دارد. از این نظر، رسانه ها را قاطعانه میتوان اولویت نخست جوانان برای جست وجوی سرگرمی و فراغت دانست. علاوه بر این، گونه هایی از مصرف رسانهای در ایران (به ویژه در شکل رسانه هایی همچون اینترنت و در میدانهای مجازی جدید همچون فیس بوک) نقشی تکمیل کننده و یا جبران کننده در برخی کاستی ها و محدودیت های ساختاری و نمادین (مثلاً در ایجاد فرصت هایی برای گفت وگو، شکلگیری شبکههای مدنی یا بازیها و سرگرمی) دارند (سید غراب، ۱۳۹۲).
انسان امروزي، در بودجۀ خانوادگي خود سهم بيشتري به اوقات فراغت اختصاص ميدهد. در قرن بيستم، فراغت رفته رفته نه تنها به عنوان حق فرد بلكه به عنوان يك ارزش تثبيت شده است و «احساس فقير شدن» هنگامي به افراد دست ميدهد كه در زمينۀ اوقات فراغت «نيازها» سريعتر از «ميزان رضامندي» آنها افزايش يابد. نظر به ارزش والای زن در جامعه و با توجه به اینکه زنان نیمی از جامعه را تشکیل داده و محور خانواده به شمار میآیند، لذا باید از نظر روحی و جسمی از سلامت و شادابی برخوردار باشند. اوقات فراغت یکی از طرقی است که به زنان کمک میکند تا ضمن شرکت در فعالیت های فراغتی، وظایف مادری را بهتر انجام دهند و فرزندان بهتری را تعلیم و تربیت نموده و نسل سالم تری به جامعه تحویل دهند (زمان شعار، ۱۳۹۱).
اوقات فراغت دارای ویژگیهای زیر است: ۱) فراغت ازکار رسمی و روزانه: یکی از شاخصه های اوقات فراغت این است که انسان از کار رسمی و روزانۀ خود فارغ باشد. شاید همین ویژگی است که موجب شده برخی افراد، اوقات فراغت را به معنای اوقات بیکاری تلقی کنند؛ بلکه اوقات فراغت اوقاتی است که از کار رسمی و روزانه فارغ میشویم، اما روشن است که فراغت از کارهای رسمی به معنای بیکاری نیست. ۲) دومین ویژگی اوقات فراغت این است که فرد در این اوقات از روی اجبار و اکراه، کار و فعالیت خود را انتخاب نمیکند، بلکه اوقاتی است که انسان میتواند کارهای مورد علاقه خود را انجام دهد. به همین دلیل در اوقات فراغت هر کس به کارهایی میپردازد که مطلوب و دلخواهش است. حتی ممکن است فرد در اوقات فراغت کاری سخت و طاقت فرسا انجام دهد (کشاورزی، باغبانی)، اما چون در غیر از اوقات رسمی شغل معین خود انجام میدهد، مصداقی از گذران اوقات فراغت به شمار میرود. ۳) نداشتن انگیزه و نفع اقتصادی، از دیگر ویژگیهایی است که اوقات فراغت را از اوقات اشتغال تفکیک میکند. در اوقات فراغت غالباً افراد انگیزه مادی و سودجویانه ندارند؛ هر چند مدیران فرهنگی جامعه میتوانند و میبایست اوقات فراغت مردم را به گونه ای مدیریت کنند که موجب رونق اقتصادی وگردش مالی بیشتری در سطح جامعه شود. بر این اساس، اگر توصیه های اسلام در رابطه با چگونگی گذران اوقات فراغت عملی شود- مثل توصیه به مسافرت و گردشگری، در کنار بهره های فرهنگی، اخلاقی و دینی، شاهد رونق اقتصادی بیشتری در سطح جامعه نیز خواهیم بود (تجاری، ۱۳۹۴).
مدیریت بدن
نگاهی به سلسله مراتب ارزشهاي اجتماعی جوامع مختلف در دوره هاي گوناگون نشان میدهد، زیبایی یکی از ارزشهاي مهم اجتماعی با مصادیق و جلوه هاي بسیار متنوع است و معمولاً بر آن تأکید بسیار زیادي میشود. به گونه اي که محرومیت از آن میتواند به لحاظ جامعهشناختی موجب محرومیت از بسیاري از مزایاي اجتماعی شود و به لحاظ روانشناختی افراد را دچار ناکامی و پیامدهاي منفی پس از آن کند. این ارزش در کنار ارزشهاي مهم دیگري نظیر امنیت، احترام و آزادي به شیوه هاي مختلفی قابل حصول است که یکی از مهمترین آنها مصرف به شمار میرود. مصرف در حقیقت یکی از راه کارهاي مهم انسان امروز براي دستیابی به هویت و بیان تمایز محسوب میشود که جلوه هاي آن در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی امروز از نوع غذاهاي مصرفی گرفته تا نحوة گذران اوقات فراغت یا حتی طرح و نقشۀ محل سکونت آشکار است. انسان امروز تمامی تلاش خود را به کار میگیرد تا دیده و پسندیده شود تا بتواند به طور ناخودآگاه، اندکی از مرارته اي ناشی از قفس آهنین تنهایی و غریبگی جهان بکاهد (حیدری چروده و کرمانی، ۱۳۹۰).
در سالهای اخیر بدن انسان به عنوان یک موضوع مهم مورد مطالعه جامعه شناسان معاصر قرار گرفته است. اهمیت بدن نه تنها در پژوهش های تجربی، بلکه در تئوری پردازی های جامعهشناختی آشکار شده است. در میان جامعه شناسان پیشین، زیمل و وبلن و بعدها مارسل موس[۳] و مید[۴] به میزان زیادی علاقه مند به بررسی این موضوع بودند. این دغدغه خاطر، امروزه در حوزه جامعه «جامعهشناسی بدن» قابل پیگیری است. زیبایی و صورت تا آنجا که تجربه و پژوهش های علمی نشان میدهد نماد و نشانه قدرتمندی «خود» هستند، برایان ترنر بر این باور است که بدن در نظام های اجتماعی مدرن زمینه اصلی فعالیت ها فرهنگی و سیاسی گردیده است. صنعت زیبایی، ضمن ارائه دانش و مهارت های ویژه به کارفرمایان و اشخاص به اهمیت روبه رشد آن از اشکال اجتماعی هویت بدنی که از نظر اجتماعی پذیرفته شده هستند، دامن می زند (فاتحی و اخلاصی، ۱۳۹۰).
مدیریت ظاهر از طریق اعمال و کردارهایی مثل انتخاب نوع لباس، پوشش ظاهری، آرایش بدن، نوع سلایق ورزشی، رژیمهای غذایی و … بیان میشوند. از این رهگذر تمایزات رفتاری و نگرش افراد را میتوان از طریق تفسیر تفاوت الگوهای مدیریت ظاهرشان درک کرد. بدین ترتیب نوع مدیریت بدن افراد به عنوان وسیله ای برای تمایز بخشیدن میان هویت آنان، اهمیت و مرکزیت مییابد. بدین سان هویت افراد در مدرنیتۀ متأخر بیشتر در فرهنگ بصری یا دیداری و نمودارهای عینی همچون بدن آنها نهفته است. از همین رو گیدنز بیان میدارد که مقوله بدن به عنوان یک پروژۀ بازتابی تبدیل شده است چرا که بدن مستقیم ترین قرارگاهی است که میتواند حامل و نمایشگر تمایزهای سبک زندگی و اشکال هویتی باشد (گیدنز، ۱۳۹۲).
بدن شیء معینی است که افراد باید در آن زندگی کنند. بدن سرمنشأ احساس آسایش و لذت و همچنین جایگاه بیماری ها و دردهاست. پس بدن فقط نوعی موجودیت ساده نیست، بلكه به عنوان وسیلهای عملی برای كنار آمدن با اوضاع و احوال و رویدادهای بیرونی مورد استفاده قرار می گیرد. حالات چهره و دیگر حرکات بدن فراهم آورنده محتوای اساسی همان قرائن و امارات و نشانه هایی است که ارتباطات روزمره افراد مشروط به آنها است. برای آنکه افراد یاد بگیرند یک عامل صلاحیت دار باشند – یا به عبارت دیگر، برای آنکه بتوانند بهطور مساوی با دیگران در تولید و باز تولید روابط اجتماعی شریک شوند- باید قادر باشند نظارتی مداوم و موفقیت آمیز بر چهره و بدن خویش اعمال کنند. کنترل بدن اساسی ترین جنبه چیزی است که «نمیتوانند آن را با کلمات بیان کنند» (گیدنز، ۱۳۹۲).
بعضی از وجوه عمدۀ بدن كه مناسبت های با خود و «هویت شخصی» دارند عبارتند از: نمای ظاهری، كردار و شهوانیت. نمای ظاهری بدن مشتمل بر همۀ ویژگیهای سطحی پیكر ما است- از جمله طرز پوشش و آرایش-كه برای خود شخص و برای افراد دیگر قابل رؤیت است. وجه دیگر کردار، مشخص کنندۀ آن است که فرد از نمای ظاهری خود چگونه در فعالیتهای روزمره استفاده میکند: منظور آن است که در ارتباط با قراردادهای ساختاری زندگی روزانه، بدن را چگونه بسیج میکنیم. سومین وجه بدن با شهوانیت بدن، ارتباط مییابد با آمادگی و تمایل جسمانی در مواجهه با لذتها و دردها. با فرا رسیدن عصر جدید، بعضی از انواع نماهای ظاهری و کردارهای بدنی اهمیتی خاص مییابند. در بسیاری از عرصه های فرهنگی ما قبل جدید، نمای ظاهری بدن تابع استانداردهای مبتنی بر معیارهای سنتی بود و نمای ظاهری فرد، بیش از آن که نشان دهندۀ هویت شخصی او باشد، بیانگر هویت اجتماعی او بود. اما در دنیای امروز نمای ظاهری به صورت یکی ازعناصر مرکزی طرحی درآمده است که افراد به طور بازتابی از خود ارائه میدهند. در دنیای متجدد بدن جزئی از بازتابندگی دنیای امروزین درآمده و افراد بیش از پیش مسئول طراحی بدنهای خود هستند (ادیبی و همکاران، ۱۳۹۰).
مدیریت بدن به معنای دستکاری در نمای ظاهری بدن است. با ظهور عصر جدید، نمای ظاهری کردارهای بدن اهمیتی خاص یافته اند. بدن دیگر نه فقط از بعد زیست شناختی، بلکه به عنوان محصولی اجتماعی و روانشناختی مورد توجه قرار گرفت. بر این اساس مدیریت بدن به معنای نظارت و دستکاری مستمر ویژگیهای ظاهری و مرئی بدن است. این مفهوم به کمک معرفهای کنترل وزن (از طریق ورزش، رژیم غذایی و دارو)، دستکاری پزشکی (جراحی بینی و پلاستیک)، و میزان اهمیت دادن به مراقبتهای بهداشتی و آرایشی (استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش و اصلاح صورت، استفاده از عطر و ادکلن، آرایش ناخن و لنز رنگی برای خانمها)، به یک شاخص تجملی تبدیل شده است (توکلی، ۱۳۹۳). درواقع میتوان گفت انواع عادات در لباس پوشیدن، آرایش کردن، جوانگرایی و باریک اندامی، رفتارهایی مرتبط با بدن هستند که شاخص های سبک زندگی محسوب میشوند.
مصرف فرهنگی
یکی از خصیصه های بنیادین انسان، نیازمند بودن و بر همین اساس مصرف کننده بودن اوست. انسان، برای تداوم حیات خویش، نیازمند مصرف کالاها و خدماتی است که نیازهای اولیه را برآورد کند؛ بنابراین، نیاز و مصرف همراهان همیشگی انسان در طول تاریخ بشر بوده اند؛ اما امروزه مصرف و نیاز از هم فاصله گرفته اند و شکافی بین آنها پدید آمده است، به نحوی که دیگر مصرف انسانی مطابق با نیازهای انسانی نیست، بلکه چیزی بیش از آن است. مصرف در پایان قرن بیستم به واقعیتی چند بعدی تبدیل شده که در کنار ابعاد و الزامات اقتصادی، معانی فرهنگی و الزامات اجتماعی بسیار با خود دارد (توکلی، ۱۳۹۳). درواقع یکی از شیوه های رایج برای هویت یابی و بازنمایی خویشتن، به ویژه در دوران معاصر مصرف فرهنگی است. افراد در مصرف فرهنگی، انواع کالاها و نمادهای ارزشمند را، نه به خاطر ارزش مادیشان بلکه به دلیل ارزش فرهنگی آنها به منظور ایجاد تصاویری مطلوب از خویش در ذهن دیگران مصرف میکنند (قانعیراد و خسرو خاور، ۱۳۸۵). چنین مصرفی به خصوص در عصر جدید و در شهرهای بزرگ، نمود بیشتری پیدا میکند. امروزه با پیچیده تر شدن جامعه و افزایش امکانها انتخاب افراد در زندگی روزمره، نوع و شیوه مصرف افراد میتواند تا حدودی هویت اجتماعی و تشخص آنها را مشخص کند. زیمل در مقاله «کلانشهر وحیات ذهنی» به الگوی رفتاری اشاره میکند که در ابتدای قرن بیستم در فرهنگ جدید و متمایز شهری برلین شکل گرفته بود. بورژوازی جدید شهری در مواجهه با ناشناختگی در زندگی شهری، الگوهای خاصی از مصرف را در پیش گرفت تا بتواند احساس فردیت خود را حفظ کند و به سایر آمار جامعه نشان دهد؛ بنابراین در جامعه امروزه افراد با انتخاب الگوهای خاصی از مصرف، تمایز خود را با دیگران نشان داده و برای خود و تشخص و هویت اجتماعی ایجاد میکنند (کلانتری و همکاران، ۱۳۸۹).
در این میان، انتخاب الگوی خاصی از مصرف فرهنگی یا شیوه ها یا ترجیحات فرهنگی نیاز به منابع فرهنگی یا سرمایه فرهنگی دارد یا به تعبیری مصرف فرهنگی نیاز به منابع و سرمایه فرهنگی دارد. از راه های مهم دستیابی به منابع و سرمایه فرهنگی نیز، راه تحصیلات و آموزش و پرورش و انباشت دانش رسمی و مشروع است. با چنین پیش فرض میتوان گفت که افراد با سطح تحصیلات مختلف، دارای منابع و سرمایه فرهنگی متفاوت بوده و شیوه ها و ترجیحات فرهنگی مختلفی دارند و در نوع، شیوه و میزان مصرف متفاوت بوده و ماهیت فرهنگی نزد آنان یکسان نیست. همچنین با تأکیدی که امروزه بر عاملیت افراد در شکل دادن به هویت و سبک زندگیشان میشود، تحصیلات و آموزش نقش مهمی در شکلگیری سرمایه و منابع فرهنگی افراد و همچنین انتخاب سبکهای خاصی از زندگی را برای آنها دارد. به طوری که بوردیو نقش تحصیلات و آموزش و پرورش را در تشکیل سرمایه فرهنگی افراد و متعاقب آن، در مصرف فرهنگی مهم دانسته و آن را نشان داده است (کلانتری و همکاران، ۱۳۸۹). به این دلیل که مصرف فرهنگی غالباً کمتر از بقیه انواع فعالیت ها مستلزم هزینه کردن است و قدرت انتخاب افراد نیز در این زمینه بسیار زیاد است، شاخص های سبک زندگی بیشتر از عرصه مصرف فرهنگی استخراج شده اند. به هر حال سلیقه افراد در مصرف فرهنگی، در کنار فعالیت های فراغتی و الگوهای مصرف از اصلی ترین شاخص های مورد استفاده در مطالعات سبک زندگی است (فاضلی، ۱۳۹۲).
مصرف فرهنگی، با نمادها و علائم خاص خود، امروزه نمایانگر سبک زندگی، تمایلات، تفکرات و ایدئال هاست و به مثابه بازنمایی کننده هویت عاملان آن، کارکردهای جدیدی یافته است. در عصر حاضر، انسان تمایل دارد کیستی خود را با کالاها و خدماتی که مصرف میکند، به خصوص مصرف کالاها یا خدماتی که که نام و مارک مشهور دارند، معرفی کند. برخی از انواع مصرف فرهنگی عبارتاند از: رفتن به تئاتر و سینما، گوش دادن به موسیقی، خواندن کتاب، روزنامه و مجله، استفاده از اینترنت و رسانه های تصویری، بازدید از موزه و شرکت در انواع فعالیت هنری. هر یک از انواع مصرف فرهنگی میتواند در ابعاد مختلف به عنوان شاخص به کار گرفته شوند.
از نظر مارکس هر جامعه ای دارای دو ساختار است، زیر بنا و روبنا. زیرساخت یا زیربنا که جامعه روی آن قرار دارد، ساختار اقتصادی است. در اینجا اقتصاد تعیین کننده نوع رفتار، نوع بینش و تصمیمگیری و … است. روساخت یا روبنا نیز تمامی عوامل منهای اقتصاد را شامل میشود. مارکس طبقه را جایگاه مشابه افراد در فرآیند تولید و با توجه به مالکیت ابزار تعریف میکند که در اثر انباشت سرمایه ها و دارائی ها به وجود میآید و نه تنها جزء مالکیت خصوصی به شمار میرود بلکه میتوان به وسیله آن چیزهای باارزش تولید کرد و ثروت اندوزی نمود. نظریه طبقه اجتماعی مارکس را میتوان به شیوه زیر جمع بندی و مدون کرد: نظام تولید، ابزارهای لازم برای تولید نیازمندیهای زندگی را در اختیار دارد و طبقات اجتماعی بر مبنای نسبتشان با ابزار تولید، تعریف میشوند: بردگان در مقابل خواجگان، اشراف و عوام، ارباب و رعیت، کارگر و کارفرما و در یک کلام ستمگر و ستمدیده. اسامی فوق نامهای طبقات اجتماعی در دوره های متفاوت تاریخی اند. آشکار است که طبقه اجتماعی از نظر مارکس به گروهی از اشخاص اطلاق میشود که در سازمان تولید، عملکرد خاصی را بر عهده دارند؛ یعنی با توجه به موقعیت خاصشان، در نظام اقتصادی از یکدیگر متمایز میشوند. طبقه تعیین کننده رفتارها، احساسات، اندیشه ها و نگرشهای افراد و روابط اجتماعی آنان است. به عقیده مارکس، موقعیت آدمی در جریان تولید، منشأ تجارب مهم زندگی اوست، تجاربی که چه در حال و چه در آینده عقاید و اعمال فرد را معین میکند (ادیبی و همکاران، ۱۳۹۰).
به نظر وبر جامعه در طول سه محور بنیادین طبقه، پایگاه و حزب قشربندی میشود و در تعامل هر یک از این مجموعه روابط است که موقعیت ها و فرصت های زندگی فرد تعیین میگردد. از نظر وبر عضویت در احزاب قدرتمند، امتیاز انحصاری دارندگان طبقه اجتماعی بالاست که برخاسته از موقعیت اقتصادی فرد است. به عقیده او در بین طبقات اجتماعی، طبقه ثروتمند همواره سعی میکند خرید کالاهای گران قیمت را به انحصار خود درآورده و امتیازات مفید اجتماعی و آموزش را تا آنجا که با هزینه سر و کار دارد به اختیار خود درآورند؛ زیرا استفاده از کالاهای گران قیمت به دلیل هزینه بر بودن تنها در اختیار اقشار بالای جامعه قرار میگیرد. بوردیو تلاش میکند تا الگوی وبر از قشربندی اجتماعی به ویژه ارتباط طبقه و پایگاه را تبیین کند. بوردیو با ارائه الگوی سبکهای زندگی طبقاتی به تمایز بین طبقات مختلف پرداخته و درخصوص آنها اظهار نظر کرده است. او معتقد است سرمایه های اقتصادی و اجتماعی با کمیت های متفاوتی در اختیار گروه های طبقاتی مختلف دارای سبکهای زندگی متفاوت قرار دارد. بوردیو دسته بندیهای طبقاتی را به طور تجربی و براساس پایگاه شغلی تعریف میکند (ادیبی و همکاران، ۱۳۹۰).
پايگاه اقتصادي – اجتماعی شاخصي تركيبي است كه تجربه كاري و موقعيت اجتماعي و اقتصادي فرد را نسبت به ديگر افراد در جامعة خود بيان ميدارد و به سه دستة بالا، متوسط و پايين تقسيم بندي میشود. اين شاخص از ديرباز به عنوان متغيري براي مطالعات نابرابري در جمعيت ها و ميزان دسترسي افراد به منابع توسعه به کار میرود. برای سنجش پايگاه اقتصادی – اجتماعی راه های مختلفی وجود دارد كه از آن جمله شاخص های مستقيم و غيرمستقيم میباشند. شاخص های مستقیم شامل ميزان درآمد ماهانه، ميزان تحصيلات و نوع شغل افراد در جامعه است كه از شاخص هاي قديمي براي سنجش پايگاه اقتصادي – اجتماعي افراد به شمار میآیند. از جمله شاخصهاي غيرمستقيم و جديد كه در مطالعات توسعه به كار میرود، ميزان دارايي هاي تحت مالكيت افراد است. درآمد ماهيانه به مجموع دريافتي در طول يك ماه به ازای انجام فعالیت اقتصادی معین اطلاق میشود. میزان تحصیلات به معنی تعداد سالهایی است که افراد تحت آموزش رسمی قرار میگیرند. این متغیر در کسب نوع شغل افراد و میزان درآمد ماهیانه شان نقش مهمی را ایفا میکند. شغل حرفهای، اقتصادی است که افراد در بیشتر طول زندگی خود به آن مشغولندو در قبال ارائه خدمات و یا کالا مبلغی معین دریافت میکنند. متغيرهايي كه براي سنجش شاخص دارايي هاي افراد به كار مي روند، بسيار متنوع اند و مواردي از قبيل زمين زراعي، منزل مسكوني، كارگاه توليدي، ماشين و مانند آن را در بر ميگيرند. ميزان دارايي ها بر منابع توليدی دارای ويژگيهايی است كه ميتواند آنرا به عنوان يكي از مهمترين شاخصهاي پايگاه اقتصادي – اجتماعي مطرح سازد، از جمله اينكه داده نسبتاً سريع و آسان جمع آوري ميشوند؛ دارايي هاي هر شخص تصويري از سطح زندگي وي را ارائه میدهد؛ این شاخص بهتر از شاخص هاي ديگر از قبيل درآمد ماهيانه و سطح آموزشي، نماينده وضعيت اقتصادی فرد در طول زمان است (کاظمیپور، ۱۳۷۸).
نکته قابل توجه اینکه پایگاه اقتصادی اجتماعی هر شخصی میتواند محدودیت هایی را برای شخص ایجاد کند، چرا که سبک زندگی انتخاب مجموعهای از فعالیتها در درون محدوده های ساختاری است. از نظر کاکرهام، محدوده های ساختاری نظیر سن، جنس، شغل، وضع تأهل، پایگاه اقتصادی اجتماعی است که میتواند انتخابهای عاملان را محدود سازند (سید غراب، ۱۳۹۲).
ویل (۱۹۸۹) معتقد است سبک زندگی علاوه بر مصرف، ارزشها، نگرشهای مسائل جمعیت شناختی، تفاوتهای جنسی، موقعیت اقتصادی، شغل، طبقه بندی اجتماعی، مشارکت در فعالیتهای اوقات فراغت را نیز در بر میگیرد (توکلی، ۱۳۹۳).
در شرایط فعلی «شغل» افراد، نه تنها تعیین کننده پایگاه اجتماعی فرد است بلکه روابط موجود در محیط کار نیز بر شخصیت فرد و چگونگی روابط اجتماعی او اثر گذاشته، حتی نگرشهای فردی را به وجود میآورد (اعزازی، ۱۳۹۱).
از آنجا که خانواده یکی از نخستین نهادهای اجتماعی محسوب میشود که ساختار مشخص و معینی دارد که متأثر از تغییرات و تحولات اجتماعی است (وثوقی، ۱۳۸۷). بر هیچ کس پوشیده نیست که خانواده مأمن آرامش و جایگاه به شکوفا رساندن استعدادهاست. افراد در درون خانواده از هم تأثیر میپذیرند و بر هم تأثیر میگذارند. مسلماً شکوفایی افراد خانواده، متأثر از عملکرد درونی خانواده است.
بنابراین خانواده ها مکلفند پیرامون اوقات فراغت اعضای خانواده,با مدیریتی هوشمندانه و نیز جدیت و درایتی عمیق بهترینها را خود رقم زنند.
لیلا محمدپور
[۱]. Marks
[۲]. Rekardo
[۳] . Marcel Mauss
[۴] . Mead