اصول مهم مددکاری اجتماعی[۱]
چنانچه گفته شد مددکاری اجتماعی هم، مانند رشته ها و حرفه های دیگر اصولی دارد که پایبندی به آنها، به ویژه در حین فرایند مددکاری، ضروری است. در این فصل ضمن توضیح این اصول تلاش میشود به پرسش های زیر به عنوان اهداف فصل پاسخ داده شود:
– با مراجعانی که مشکل مشترک دارند چگونه باید برخورد شود؟
– احترام به مراجعان (پذیرش) در مددکاری اجتماعی چه جایگاهی دارد؟
– در مددکاری اجتماعی، نگه داشتن راز مراجعان چگونه است؟
– منظور از رابطه حرفه ای در مددکاری اجتماعی چیست؟
– در مددکاری اجتماعی، اهمیت مشارکت مراجع در فعالیتها چیست؟
– منظور از خودآگاهی مددکار اجتماعی چیست؟
اصول مددکاری اجتماعی
الف- اصل پذیرش
یکی از مهمترین اصولی که مددکاران اجتماعی باید رعایت کنند اصل پذیرش است. مددکار اجتماعی باید مراجعان را با گشاده رویی و احترام بپذیرد، به حرفهایشان گوش فرا د هد و در برخورد با آنها واکنش های کلامی و غیرکلامی مناسب داشته باشد. مددکار اجتماعی چنانچه بین مراجعان خود تفاوت و تبعیض قائل شود، در ایجاد رابطه حرفه ای بین خود و مراجع و جلب اعتماد او با مشکل مواجه می شود. این موضوع، خود میتواند ادامه همکاری آنها را با مشکل مواجه سازد، مراجع را از طرح مسائل و مشکلات واقعی خود با مددکار اجتماعی باز دارد و باعث شود نسبت به مددکار احساس منفی پیدا کند و مراجعه ثمربخش نباشد.
در واقع، اصل پذیرش در مددکاری اجتماعی به مددکار میآموزد که مراجع را آن چنان که هست باید بپذیرد و با او برخورد کند و تعصبات قومی، نژادی، مذهبی، سیاسی، جنسی و غیره را در نحوۀ برخورد با مراجع مداخله ندهد و اینکه هر مراجع را با هر مشکلی که دارد در مقام انسان بپذیرد و نحوه رفتار او به گونه ای نباشد که مراجع احساس کند مددکار او را طرد میکند و یا نسبت به او بی اعتناست. مثلاً مددکار اجتماعی که یکی از اعضای خانواده او سابقه اعتیاد دارد، در برخورد با مراجعان معتاد نباید رفتار تنفرآمیز از خود نشان دهد. اگر مددکار اجتماعی در برخورد اولیه، که سنگ بنای ارتباطات بعدی است، با پذیرش مناسب و احترام به مراجعان بتواند اعتماد آنها را جلب کند، در ادامه کار با مشکل کمتری مواجه خواهد شد. این ضربالمثل همواره باید در خاطر مددکاران اجتماعی باشد:
«خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج»[۲]
اصل فردیت
یکی از اصول مددکاری اجتماعی در کار با مراجع توجه به «اصل فردیت» است. برای روشن شدن موضوع مثالی ارائه میشود:
فرض کنید مددکار اجتماعی یک مرکز مشاوره هستید. یکی از مراجعان که اختلاف خانوادگی دارد و درخواست طلاق داده است به شما مراجعه میکند. پس از جمعآوری اطلاعات و تشخیص مشکل یا مشکلات برنامه کمکی را با مشارکت او تدوین میکنید. مراجع بعدی شما نیز به علت اختلاف خانوادگی درخواست طلاق داده است. در این حالت، چگونه عمل میکنید؟ آیا چون هر دو مراجع اختلاف خانوادگی داشته و با درخواست طلاق مراجعه کرده اند، برنامه های کمکی مشترکی برای آنها تدوین میشود؟ مسلماً خیر. حتی اگر هر دو نفر مشکل مشترکی داشته باشند، نمیتوان این کار را کرد؛ چون:
۱- ممکن است عوامل مؤثر در بروز اختلاف خانوادگی در دو مراجع متفاوت باشد؛
۲- حتی اگر عوامل تأثیرگذار نیز یکسان باشند، میزان تأثیرگذاری هر کدام از آنها در افراد مختلف، متفاوت است؛
۳- ممکن است مدت بروز مشکل در هر دو مراجع یکسان نباشد؛
۴- عمق و شدت تأثیر عوامل در دو مراجع لزوماً یکسان نیست؛
۵- استعداد و تواناییهای دو مراجع ممکن است یکسان نباشد؛ چون حتی دوقلوهای یکسان از نظر توانایی، استعداد و غیره مثل یکدیگر نیستند؛
۶- ممکن است از نظر ویژگیهای شخصیتی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی مثل هم نباشند؛
۷- میزان همکاری و امکانات موجود در خانواده ها برای حل مشکل یکسان نیست و…
بنابراین، یک برنامه کمکی که برای حل مشکل مراجعی با مشکل خاص (مثلاً اختلاف خانوادگی) مؤثر واقع میشود، لزوماً برای فرد دیگر با همان مشکل مفید نخواهد بود؛ زیرا هر مراجع ممکن است ویژگیهای منحصر به فرد داشته باشد.
«این اصل بدین معنی است: شناسایی و درک کیفیت های منحصر به فرد هر دو مراجع و استفاده از اصول و روشها به طرق مختلف»[۳].
در واقع، میتوان گفت اصل فردیت به مددکار اجتماعی میگوید که در تدوین برنامههای کمکی برای حل مشکلات یا نیازهای مراجعان، باید وضع و حالات خاص آنان را در نظر داشته باشد و به محض مشاهده برخی از خصوصیات مشترک در بین مراجعان راهکارهای یکسان و مشابهی انتخاب نکند. حتی برای مراجعی که با مشکلی واحد در دو مقطع زمانی مراجعه
میکند نمیتوان راهکارهای یکسان تدوین کرد، چون ممکن است شرایط مراجع و عوامل مؤثر در بروز مشکل در دو مقطع متفاوت باشد.
اصل رازداری حرفه ای
یکی دیگر از اصول مددکاری اجتماعی اصل رازداری حرفه ای است. توضیح این اصل را با طرح چند سؤال آغاز میکنیم.
سؤال اول: فرض کنید مشکلی پیدا کرده اید و آن را فقط با دوست مورد اعتمادتان در میان میگذارید. اما او بدون جلب موافقت شما آن را برای دیگران بازگو میکند و این کار او نه تنها مشکل شما را حل نمیکند، بلکه آن را حادتر میکند. در این حالت، شما چه احساسی نسبت به او پیدا میکنید؟ آیا مجدداً راز خود را به او میگویید؟ آیا این رفتار دوست شما در ارتباطتان تأثیر منفی نمیگذارد؟
سؤال دوم: با توجه به سؤال اول فرض کنید دوستتان برای حل مشکل (راز) شما تلاش زیادی کرده اما نتوانسته است کمک مؤثری بکند. در این حالت، ضرورت طرح مسأله را با دیگران برای حل مشکل بازگو میکند. شما تقاضای او را برای کمک گرفتن از دیگران (با شرط طرح راز) رد میکنید. از طرفی، وضع شما به گونه ای است که اگر مشکل هر چه زودتر حل نشود، حادتر خواهد شد. حال اگر او بدون موافقت شما موضوع را با دیگران مطرح و کمک آنها را جلب کند و در نتیجه مشکل شما برطرف یا کمتر شود، چه احساسی نسبت به او پیدا میکنید؟ آیا همان احساس را خواهید داشت که بار اول داشتید؟
سؤال سوم: فرض کنید فردی رازی را با شما مطرح میکند یا شما به نوعی از رازی مطلع میشوید که طرح نکردن آن امنیت اجتماعی را تهدید میکند. در این حالت، چه اقدامی انجام میدهید؟ چرا؟
سه سؤال فوق نشان میدهد که با موضوع رازداری همیشه نباید یکسان برخورد کرد.
رازداری مفهومی گسترده دارد و تعیین حد و مرز آن به سادگی امکانپذیر نیست و در واقع روابط بین دو فرد این حد و مرز را مشخص خواهد کرد.
در رازداری حرفه ای، مددکار اجتماعی نمیتواند راز مراجعان را در هر صورت، حتی اگر جان فرد و امنیت اجتماعی در خطر باشد، رعایت کند.
مددکار اجتماعی رازدار حرفه ای است، یعنی رازداری او چارچوبی دارد که در قالب آن میتواند در حفظ یا فاش کردن راز برای محرمان و افرادی حرفه ای اقدام کند. به همین دلیل در سوگندنامه مددکاران اجتماعی به پنهان داشتن اسرار مردم از نامحرمان تأکید شده است. واژۀ «نامحرمان» این نکته را گوشزد میکند که کسانی که نامحرم نیستند میتوانند در صورت لزوم از اسرار مطلع شوند. مددکار اجتماعی نباید از همان آغاز به مراجع قول دهد که همواره حافظ اسرارش باقی بماند، بلکه باید به او گوشزد کند که برای حل مشکل یا برطرف کردن نیازش ممکن است ناگزیر از افراد حرفه ای یا مراکز و مؤسسات دیگر یاری بگیرد. به بیان دیگر، مددکار نباید در مراجع توقع بیجا ایجاد کند.
همچنین اگر امنیت اجتماعی جامعه تهدید شود و یا مراجع جرمی مرتکب شود که مستوجب مجازات باشد، مددکار، اصلاً، مجاز نیست آن را پنهان دارد؛ زیرا این کار در اغلب کشورها، خود جرم محسوب میشود.
دیگر آنکه هر چه مددکار رابطه حرفه ای مناسبتری با مراجع خود برقرار و وظایف خود را شفاف تر بیان کند و هر چه اعتماد او را بیشتر جلب کند، در اجرای این اصل با مشکل کمتری مواجه خواهد شد.
مددکار اجتماعی حرفه ای با دور نگه داشتن پرونده مراجعان از دسترس افراد غیرحرفه ای و پوشیده داشتن مسائل آنها از افراد عادی و نامحرم
میتواند اصل رازداری را رعایت کند. حتی اگر از اطلاعات پرونده فردی برای مقاصد آموزشی استفاده میشود، باید مشخصات او را به گونه ای تغییر داد که شناساییاش میسر نباشد.
حضرت علی (ع) به مالک اشتر مینویسد: «ای آنکه از خداوند رازپوش طمع داری پرده از اسرارت فرو نیندازد، پرده از اسرار مردم فرو مینداز»[۴].
اصل رابطه حرفه ای
یکی از مهمترین اصول مددکاری اجتماعی اصل رابطه حرفه ای است. از رابطه حرفه ای تعاریف متعددی ارائه شده است. مری دابلیو. مافت و خوزه بی. اشفور در کتاب مبانی و اصول مددکاری اجتماعی رابطه حرفه ای را چنین تعریف کرده اند: «رابطه حرفه ای یعنی احترام به قدر و شأن انسان و اراده آزاد و رازداری»[۵].
در کتاب مددکاری اجتماعی خانم پرلمن در این زمینه آمده است: «نشان مشخص هر رابطه حرفه ای عبارتست از آگاه بودن از مقصود و منظوری خاص، که خود از دانستن و اطلاع داشتن از نحوه رسیدن به هدف ناشی میشود»[۶]…
بطور کلی، میتوان گفت که رابطه حرفه ای، رابطه ای کنترل شده است که عمداً بین مددکار اجتماعی و مراجع برای کمک به حل مشکل یا رفع نیاز او ایجاد میشود.
برای ایجاد رابطه حرفه ای توجه به این نکات مفید است:
۱- نحوه برخورد با مراجع و پذیرش او در جلسه اول بسیار مهم است.
۲- در جلسات نخست که مراجع شناختی از مددکار اجتماعی و مؤسسه ندارد مددکار اجتماعی میتواند با معرفی خود و بیان خلاصه شرح وظایف خود آغازگر صحبت باشد؛ چون گاهی که مشکلات مراجعان حاد است، از طرح آن نزد مددکار اجتماعی نگران اند و این ممکن است در ایجاد رابطه و کیفیت آن بین مددکار و مراجع تأثیر داشته باشد. بنابراین مددکار اجتماعی با برخورد غیررسمی در هنگام ورود مراجع از قبیل سلام کردن و خوشامد گفتن میتواند فضای مناسبی برای ایجاد ارتباط به وجود آورد.
۳- احترام گذاشتن مددکار اجتماعی به مراجع در ایجاد رابطه تأثیر خوبی دارد؛ چون مراجع دوست دارد با توجه به وضعی که برایش به وجود آمده است و مشکل یا مشکلاتی که دارد، حرمت او حفظ شود.
۴- برای ایجاد رابطه حرفه ای سعی شود در جلسه اول از یادداشتبرداری به محض شروع صحبت با مراجع خودداری شود. چنان که گفتیم ایجاد رابطه غیررسمی در جلسه اول در سرعت بخشیدن به ایجاد رابطه حرفه ای تأثیر به سزایی دارد.
۵- نکته مهم دیگر اینکه مددکاران اجتماعی گمان میکنند استفاده از واژه های تخصصی نشانه سواد بالای آنهاست و باعث میشود مراجعان آنان را قبول داشته باشند، در حالی که در عمل این گونه نیست.
۶- اعتماد متقابل بین مراجع و مددکار اجتماعی نقش مهمی در ایجاد و تقویت رابطه حرفه ای دارد، به گونه ای که دسترسی به اطلاعات لازم درخصوص مشکل و جلب مشارکت مراجع و استمرار این ارتباط منوط به وجود آن است.
۷- واکنش های کلامی و غیرکلامی مددکار اجتماعی میتواند در ایجاد رابطه حرفه ای یا خدشه دار کردن آن تأثیر داشته باشد. یعنی علاوه بر گفتار واکنش هایی غیرکلامی از قبیل سر تکان دادن، نگاه کردن در ایجاد رابطه مؤثر است.
کال و اشمیت در تحقیقی دریافتند که در اعتماد به مصاحبه گر رفتار بیش از گفتار و کلمات تأثیرگذار است.
۸- برای ایجاد رابطه حرفه ای هم مددکار اجتماعی باید مراجع را بپذیرد و هم مراجع مددکار را. به عبارت دیگر، در مددکاری اجتماعی برای برقراری رابطه حرفه ای پذیرش باید دوطرفه باشد.
۹- یکی از رفتارهایی که مانع ایجاد رابطه حرفه ای میشود رفتار تصنعی و ساختگی مددکار اجتماعی و یا مراجع است.
۱۰- آشنایی با فرهنگ مراجعان می تواند در ایجاد رابطه حرفه ای تأثیر مناسبی داشته باشد. به همین دلیل است که به مددکاران اجتماعی توصیه میشود که در هر جا که کار خود را شروع میکنند با فرهنگ مردم آنجا آشنا شوند. این شناخت باعث میشود تا به باورهای آنها احترام بگذارند و از رفتارهای مغایر فرهنگ مردم که ممکن است احساسات آنها را جریحه دار کند، خودداری کنند.
۱۱- گاهی همشهری بودن در ایجاد رابطه حرفه ای تأثیر منفی میگذارد. مثلاً مراجعی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است، از اینکه این مشکل خود را با کسی که او و خانواده اش را میشناسد مطرح کند نگران است. برعکس، گاهی همشهری بودن ممکن است رابطه حرفه ای را از چارچوب خارج کند و رابطه حرفه ای را به رابطه ای دوستانه تبدیل کند.
۱۲- هدف از ایجاد رابطه حرفه ای باید مشخص باشد.
۱۳- شناخت علمی گروه های هدف در ایجاد رابطه حرفه ای تأثیر بسزایی دارد. مثال: فرض کنید یکی از مراجعان مرکز شما کودکی خیابانی است. پرسش هایی که مددکار اجتماعی، از کودک میپرسد باید مرتباً با این موضوع باشد و چنانچه مددکار اجتماعی خود از نظر علمی کودک خیابانی را نشناسد، نمیداند چه سؤالاتی را باید مطرح کند… پس میتوان گفت هر چقدر مددکار اجتماعی نسبت به گروه های هدف خود را از نظر علمی اشراف داده باشد، احتمال ایجاد رابطه حرفه ای افزایش مییابد.
۱۴- شناخت راهکارها و برنامه های موجود برای حل مشکل یا رفع نیاز مراجع نیز ممکن است در ایجاد این رابطه مؤثر واقع شود. احتمال دارد در ابتدای کارِ مددکار و مراجع رابطه خوبی بین آن دو ایجاد شود، اما پس از مدتی رفت و آمد مراجع متوجه شود که مددکار اجتماعی توانایی کمک برای حل مشکل یا رفع نیازش را به دلایل مختلف از جمله آشنا نبودن با راهکارهای عملی یا نشناختن منابع موجود ندارد، در این حالت نیز ممکن است این رابطه قطع یا خدشه دار شود.
۱۵- برخورد خشک و بازپرس گونه با مراجعان در جلسات، مانع ایجاد رابطه حرفه ای میشود.
۱۶- احساس همدلی[۷] مددکار در ایجاد رابطه حرفه ای تأثیر مثبت دارد. این حس یعنی اینکه مددکار اجتماعی دنیای مراجع و درد او را حس و درک کند.
نکته ی قابل توجه این است که گاهی، احساس همدلی موجب وابستگی مراجع میشود که این عمل با هدف اصلی مددکار اجتماعی که کمک به افراد به منظور دستیابی به استقلال نسبی است مغایرت دارد. در واقع این امر زمانی روی میدهد که مددکاران از حالت همدلی به همدردی تغییر رفتار دهند و به اصطلاح در قالب ذهنی مراجع گرفتار شوند. مانند وقتی که مددکار اجتماعی پس از شنیدن درد دل مراجع همراه با او شروع به گریه کند.
۱۷- آشنا بودن مددکار اجتماعی با مسائل و مشکلات جامعه در ایجاد رابطه حرفهای مؤثر است؛ به عبارت دیگر، «دردآشنا بودن» در مددکاری برای ایجاد رابطه بسیار مهم است.
منظور این نیست که مددکار، خود مشکلاتی شبیه مشکلات مراجعان داشته باشد، بلکه باید مشکلات روز جامعه را بشناسد و با مسائل و مشکلات مراجعان بیگانه نباشد. مراجعان از طریق واکنشهای مددکاران (چه کلامی و چه غیرکلامی) متوجه این مسأله خواهند شد.
۱۸- ابراز علاقه مددکار به حل مشکل یا نیاز مراجع در سرعت بخشیدن و تقویت این رابطه تأثیر زیادی دارد. مددکاری که به حل مشکل مراجع یا رفع نیازش بی اعتنا باشد، جاذبه ای برای مراجع نخواهد داشت؛ بنابراین، ممکن است مراجع رابطه خود را قطع کند یا از طرح مسائل واقعی خود صرف نظر کند.
۱۹- انتخاب مکان مناسب برای صحبت با مراجع نیز در ایجاد رابطه مؤثر است. مراجعی که مجبور باشد در حضور تعداد زیادی از کارکنان یک مرکز با مددکار اجتماعی مسائل خود را طرح کند شاید بیشتر از اینکه نگران حل مشکل خود باشد، نگران این است که نکند دیگران از مشکل او باخبر شوند و از این رو ممکن است از طرح روشن آنها خودداری کند. البته، ممکن است پس از مدتی این ارتباط ایجاد شود، اما در وهله نخست امکان ایجاد خلل در این ارتباط وجود دارد.
۲۰- انتخاب زمان مناسب برای صحبت نیز بسیار مهم است.
۲۱- با ایجاد رابطه حرفه ای مددکاران باید سعی کنند مراجع را با توانایی ها و استعدادهای او، منابع موجود در خانواده و جامعه برای حل مشکل یا رفع نیازش آشنا کنند. در واقع، مهارت او را در مقابل مشکلات دیگر افزایش دهند که این امر به یک معنا «توانمندسازی» مراجع نیز هست.
۲۲- صداقت مددکار اجتماعی در رابطه با مراجع در ایجاد رابطه حرفه ای مؤثر است.
۲۳- مددکار نباید علایق و خواسته های خود را به مراجع تحمیل کند؛ چون مراجع هم مانند مددکار اجتماعی تجارب، خواسته ها، عواطف، ارزشها و انتظاراتی دارد و تنها فرق آنها در فرایند مددکاری در این است که مراجع مشکل یا نیاز دارد و مددکار اجتماعی برای حل مشکل یا رفع نیاز مهارت دارد.
۲۴- گاهی ممکن است از همان آغاز، رابطه ای خوب بین مددکار اجتماعی و مراجع ایجاد شود، اما این لزوماً بدان معنا نیست که این رابطه خوب ادامه خواهد یافت. پس مددکار اجتماعی حرفه ای باید تلاش کند که این رابطه خوب را در فرایند کار حفظ و تقویت کند.
۲۵- پدیده انتقال یا واکنش های انتقالی و ضد انتقال ممکن است رابطه حرفه ای را بامشکلاتی مواجه سازد.
بارها اتفاق می افتد که ما در برخورد نخست با شخصی ناخودآگاه از او خوشمان یا بدمان میآید و این حس در نوع برخورد ما با او تأثیر میگذارد. مراجع و مددکار اجتماعی نیز در مقام انسان ممکن است دستخوش این
حس شوند.
«امکان دارد کشش یا احساس وازدگی که در ما نسبت به شخص بخصوصی د ست میدهد ناشی ازخاطراتی باشد که ناخودآگاهانه ما را به یاد اشخاصی که سابقاً می شناختیم و اثراتی بر ما داشته اند می اندازد، و یا نیازهای ما در یک زمان خاص و برآورده شدن یا نشدن آنها توسط برخی از افراد، برخوردهای ما را با اشخاصی تازه تحت تأثیر قرار می دهند. عناصری نظیر جذب و دفع، علاقه یا عدم علاقه، در اثر بروز پدیده انتقال ممکن است در هر زمان، در آغاز یا در طول جریان کار، در یک رابطه حرفه ای بروزکننده در صورتی که مددجو شدیداً تحت تأثیر این عوامل قرار نگیرد وکارکرد حرفه ای مددکار را به دیده دیگری ننگرد و واکنش های نامربوطی از خود نشان ندهد، پیدایش پدیده انتقال اشکال چندانی را در جریان رابطه مددکاری ایجاد نخواهد کرد. ولی چنانچه مراجع واکنش های نامناسبی ابراز دارد که همراه با احساسات بیش از اندازه و… باشند می گوییم پدیده انتقال یا واکنشهای انتقال به وقوع پیوسته اند»[۸].
اما اگر این حالت در مددکار اجتماعی نسبت به مراجع ایجاد شود آن را پدیده «ضد انتقال» میگویند، این مسأله نیز ممکن است اتفاق بیفتد و تأثیر نامناسبی در رابطه بین مددکار و مراجع ایجاد شود؛ به عنوان مثال، مددکار از عرضه خدمات به او سرباز زند یا راهنمای مناسبی برای حل مشکلش یا رفع نیازش نباشد. در پایان، باید اشاره شود که کیفیت رابطه در فرایند مددکاری اجتماعی تأثیر شگرفی دارد و همکاری کردن یا همکاری نکردن را در طول فرایند در پی خواهد داشت.
اصل مشارکت مراجع[۹]
شرکت دادن مراجعان در فرایند مددکاری اجتماعی اصلی مهم است که پیامدهای گوناگونی دارد. به برخی از این پیامدها اشاره میکنیم:
۱- مسئولیت پذیری مراجعان برای حل مشکل یا رفع نیازشان با مشارکت آنان افزایش مییابد؛
۲- توجه به توانایی های مراجعان که این امر خود به نوعی توجه و احترام به آنها محسوب میشود. هر مراجع توانایی هایی دارد که مددکار اجتماعی باید تلاش کند تا ضمن شناسایی این تواناییها، از آنها در جهت رفع نیاز یا حل مشکل مراجع استفاده کند؛ زیرا در مددکاری اجتماعی اعتقاد بر این است که مشکل متعلق به مراجع است، پس خود او نیز در حل و فصل آن باید تلاش و مشارکت جدی و چشم گیر داشته باشد.
۳- مشارکت موجب میشود که مراجعان مهارتهای لازم را برای مقابله با مشکلات در شرایط دیگر کسب کنند، بدون اینکه وابسته به مددکار اجتماعی باشند؛ چون مشکل یا نیازی که مراجع به خاطر آن به مددکار اجتماعی مراجعه کرده است لزوماً آخرین مشکل یا نیازش نخواهد بود. اصل مشارکت موجب میشود که مراجع همیشه متکی به مددکار اجتماعی نباشد و احساس استقلال کند و به خود و توانایی هایش ایمان داشته باشد.
۴- مشارکت مراجع اعتماد به نفس و عزت نفس او را تقویت میکند و باعث میشود احساس غرور کند. اساساً یکی از وظایف مددکاران اجتماعی در قبال گروه های هدف پرورش و تقویت خودارزشمندی و عزت نفس در آنان است. «برخورداری از اراده و اعتماد به نفس قوی، قدرت تصمیم گیری و ابتکار، خلاقیت و نوآوری، سلامت فکر و بهداشت روانی رابطه مهمی با میزان و چگونگی عزت نفس و احساس خودارزشمندی فرد دارد. عزت نفس زمینه و اساس ادراک فرد از تجارب زندگی را فراهم میسازد. شایستگی عاطفی – اجتماعی که از خودارزیابی مثبت، منتج میشود میتواند به عنوان سپر یا نیرویی در مقابل مشکلات خطیر آینده به فرد کمک کند»[۱۰].
جمله معروف گوته، دانشمند آلمانی، خود تأکیدی بر اهمیت عزت نفس در زندگی سالم افراد است که محتوای آن چنین است: «اگر سرمایه زیادی نداری، همه افراد سرمایه زیاد ندارند. اگر تحصیلات عالی نداری، با سواد کم هم میشود زندگی کرد. اگر شغل مهم نداری، شغل مهم تعلق به تعداد کمی از افراد است. اما اگر عزت نفس نداری، مرگ را پذیرا شو که هیچ چیز نداری».
۵- مراجع باید در سراسر فرایند مددکاری اجتماعی، ازجمله موارد زیر، مشارکت کند:
الف) در مرحله جمعآوری اطلاعات یا مرحله مطالعه؛
ب) در مرحله تشخیص مشکلات یا نیازها و دسته بندی آنها؛
ج) در مرحله تدوین برنامه کمکی برای رفع نیازها یا حل مشکلات؛
د) در مرحله اجرای برنامه های تدوین شده؛
هـ) در مرحله ارزیابی برنامه های در حال اجرا و اجرا شده؛
و) در مرحله پیگیری و پس از ترخیص.
بدون مشارکت فعال مراجع، مددکار اجتماعی نمیتواند اقدام مثبتی انجام دهد و مشارکت مراجع موجب میشود که آنچه را به دست می آورد بیشتر قدر بداند.
نکته مهم دیگر اینکه مددکار اجتماعی از مراجع باید در حد توان او انتظار داشته باشد، در غیر این صورت احساس بی کفایتی، یأس و سرخوردگی در او تقویت میشود که مغایر با هدف مددکاری اجتماعی است.
اصل خودآگاهی مددکار اجتماعی
بی تردید خودشناسی بر همه انسانها واجب و لازم است. اهمیت خودشناسی تا بدانجاست که حضرت علی (ع) در حدیث معروف «من عرف نفسه، فقد عرف ربّه» آن را مقدمه خداشناسی میداند.
در مددکاری اجتماعی، خودشناسی از یک نظر دیگر هم حائز اهمیت است و آن کمک به مددکار در خدمت رسانی بهتر به مراجع است.
مددکار خوب مددکاری است که:
۱- علایق، اعتقادات، باورها و ارزشهای مورد احترام خود را خوب بشناسد و در عین حال متوجه باشد که آنها را نه مبنای کمک به مراجعان قرار دهد و نه به مراجعان تحمیل کند. اختلاف در عقیده، علاقه و باور هرگز توجیه مناسبی برای کم توجهی به مراجع و تبعیض قائل شدن میان مراجعان نیست.
۲- بتواند نقشهای اجتماعی متفاوتی را که در جامعه ایفا میکند (مانند کارمند، پدر، مادر، همسر و فرزند) از هم تفکیک کند و نگذارد که در هنگام عرضه خدمات مددکاری اجتماعی سایر نقشها رفتار او را تحت تأثیر قرار دهند و موجب شوند که در ایفای نقش مددکاری اجتماعی قصور و کوتاهی صورت گیرد.
۳- هرگز تجارب زندگی اجتماعی خود را، چه تلخ و چه شیرین، مبنای برخورد با مراجع قرار ندهد؛ به عبارت دیگر، هنگام برخورد با مراجعان عواطف خود را مهار کند.
۴- براساس تجارب قبلی خود پیشداوری نکند. به عنوان مثال ناکامی های قبلی مددکار در اصلاح مراجعانی که در منجلاب خودفروشی گرفتار شدند نباید باعث شود تا به محض مراجعه افراد دیگری با همان مشکل اظهار یأس و نومیدی کند و این احساس را به آنان منتقل نماید؛ چون با ناامیدی مراجع هر گونه فرصت برای اصلاح رفتار یا حل مشکل او از بین میرود.
۵- به عنوان یک فرد حرفه ای باید قوتها و ضعفهای خود را بشناسد و درصدد برطرف کردن ضعفها و ارتقای نقاط قوت خویش برآید.
۶- مددکار اجتماعی به خوبی میداند تجاربی که در زندگی کسب کرده است لزوماً شبیه تجارب مراجعان نیست.
۷- خودآگاهی او محدود به زمان خاصی نیست. از این رو، پیوسته وجوه قوت و ضعف خویش را بررسی میکند؛ چون ممکن است در طی زمان باورها، اعتقادات، شرایط زندگی و نقشش در زندگی اجتماعی تغییر کند.
از این مبحث میتوان نتیجه گرفت که خودآگاهی مددکار اجتماعی مشتمل است بر مواردی چون: شناخت وجوه قوت و ضعف خود، شناخت نیازهای روحی – روانی و اجتماعی خود، شناخت علایق، اعتقادات، باورها و ارزشهای خود و مراجعان (گروههای هدف)، شناخت و مهار کردن احساسات خود و پرهیز از پیشداوری.
گفتنی است بعضی از متخصصان این رشته اصل خودآگاهی را مهمترین اصل میدانند؛ زیرا معتقدند رعایت بقیه اصول بستگی تام به رعایت اصل خودآگاهی دارد.
کتاب مددکار من, پیرامون اصول مددکاری و مشاوره .مولفین : لیلا محمدپور، رحیم سواری انتشارات واصف لاهیجی
۲_کلیات سعدی، باب اول
۳_حرفه مددکاری اجتماعی از دیدگاهی جامع، ص ۲۶۴
۴_نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، چ ۲، ص ۳۲۷
۵_اصول و مبانی مددکاری اجتماعی، ص ۱۰۷
۶_پرلمن، هلن هریس، مددکاری اجتماعی، ص ۷۹
۷_همدلی به این معنا نیست که مدکار مثل مراجع شود بلکه به این معناست که خود را در موقعیت او تصور کند و از زاویه دید او به مشکل یا نیاز نگاه کند.
۸_پرلمن، هلن هریس، مددکاری اجتماعی، ص ۸۹ و ۹۰
۹_از اصل مشارکت مراجع در برخی از منابع به عنوان اصل خود تصمیم گیری نیز یاد میشود.
۱۰بیابانگرد، اسماعیل، روشهای افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، ص ۲۵