– قیاس مدام همسر رسمی با دوست دختر یا پسر قبلی: اگه به هر دلیلی دختر و پسری که با هم قرار ازدواج گذاشته بودند در دوستیشون به هم نرسند، همچنان از پیامدهای این ارتباط ناکامانه در امان نخواهند بود، چرا که این طور افراد اگر با کس دیگه ای ازدواج کنند هم مدام در پریشونی به سر میبرند، اینکه مدام همسرشو با طرف قبلی قیاس میکنه، و در این قیاس های پی در پی قطعاً دچار دلزدگی هایی میشه، مثلاً سر مسأله ای دعواشون میشه، خانم قهر
میکنه و میره و ساعتها بی محلی میکنه و اتفاقاً آقا همین موقع یادش میاد که وای یاد دوست دخترش بخیر،! چقدر قربون صدقش میرفت حالا ممکنه بپرسین واقعاً چرا اینطور میشه؟!
جوابش کاملاً روشنه، چون قبلی هنوز جایگاهش موقت بود، هنوز سوار اسب نشده بود، و فیلم بازی میکرد و هنوز حقیقت درونشو نشون نداده بود.
و یا اینکه دختر خانم هم همینطور، اون دختر خانمی که نتونست در رابطه قبلی به مرحله ازدواج برسه، تا آخر زندگی کافیه شوهرش بگه بالای چشمت ابرو، زودی فیلش یاد هندوستون میوفته، یاد عزیزم گفتن های پی در پی و کادو خریدن های بی وقفه دوست پسرش میوفته، و در خیلی موارد اگه مسیر باز باشه میره سمت قبلی و دوباره پل ارتباطی میزنه. نگید آخه این بی انصافیه!!..
حرفتون کاملاً متین، ولی قبول دارین آدمی به شدت از تلخکامی و اونچه سبب آزارش بشه گریزونه و این کاملا طبیعیه که کسی دوست نداره پاش دامنگیر کویر سوزان باشه و همه در تمنای گل و گلستانند. ولو در توهم رسیدن به مرغزار به کام رسوایی هم گرفتار شوند.
– از دست دادن فرصت های مناسب: یه مسأله ای که خیلی وقتها دختر خانم ها و آقا پسرها یادشون میره اینه که گاهاً اونقدر غرق در این ارتباط ناپایدارند که موقعیت های بسیار خوبی رو برای ازدواج از دست میدن چون انتهای مسیر واسه دختر پسرهایی که وارد رابطه میشند روشن نیست تماماً غرق در خیالاتند و از واقعیت ها غافل میشند، لذا غالباً هم در همین فواصل موقعیت یک ازدواج مناسب رو به دست میآرند، اما چون هم چنان در انتظار دوست پسر یا دوست دخترشون هستند، فرصت رو از دست میدن، و در اکثر موارد این دختران هستند که به امیدهای واهی مثل «منتظرم بمون میآم خواستگاریت»، نسبت به گذر زمان غافل میشند و دچار شکست عاطفی و عشقی و معضلات پس از اون میشند.
– زیر سؤال رفتن شأنیت: می خوام به یک نکته اشاره کنم که میدونم خیلی از دختر خانم ها عمیقاً اونو باور دارند اما چه میشه که در عمل دچار لرزش می شند الله اعلم.
طبق تجارب، در دوره های مختلف، وقتی از پسرها پرسیده میشد تا چه اندازه متمایلند با دختری که در رابطه هستند باهاش، وارد زندگی مشترک هم بشند، غالباً پاسخ مثبتی نداشتند بهتره ساده بگم، روی خوش نشون نمی دادند، چرا؟! چون دخترهایی که وارد این گونه ارتباطات می شند شأنیت خودشون رو زیر سؤال میبرند. چرا که پسر فکر میکنه حتماً این دختر خانم یه عیب و نقصی داره که اینطور خودشو بی مقدار میکنه!! میدونین واضح ترین جمله شون چیه؟! میگن اگر دخترِ متین و نجیبی بود، با من دوست نمیشد!!
پس دختر خانم ها باید بدونند حفظ شأنیت مسأله ی مهمی هستش که اتفاقاً سبب درخشندگی هر چه بیشترشون میشه. حواسشون باشه الماس وجودشون رو در بازار بوالهوسان به بهایی اندک به حراج نذارند..
– باز شدن پای دروغ به رابطه: مسأله ی مهم دیگه در این نوع ارتباط اینه که، خواه ناخواه پای دروغ به بطن رابطه باز میشه و دختر و پسر حتماً در یه جایی از گفته هاشون متوسل به دروغ میشند و کافیه که اتفاقاً ماحصل دروغشون نتیجه ی شیرینی رو هم به بار بنشونه، اونوقته که سیل خروشان دروغ، اون ارتباط رو زیر و رو میکنه.
البته گفتنی ست که دروغ خیلی سریع حادث نمیشه بلکه نم نم وارد رابطه میشه، و بدو اون هم وقتی هستش که برای دیدار هم به والدینشون دروغ میگن، پدر می پرسه کجا این وقت ظهر؟! میگه جزوم جا مونده باید برم بیارمش…!! مادر میپرسه دخترم کجا میخوای بری که اینقدر به خودت رسیدی؟!… میگه تولد یکی از همکلاسیامه، با بچه ها قرار گذاشتیم سورپرایزش کنیم…
ـ باز شدن پای انحرافاتی چون دزدی: وارد چنین رابطه هایی شدن، قطعاً نیازمندی هایی رو در پی خواهد داشت، دختر و پسر برای جلب توجه هم دست به یه سری کارهای مشکوک میزنند که از نظر خودشون نوعی نیازه ولی در اصل مقدمه به انحراف کشیده شدنه، اونا مجبور میشن واسه قرارهای پی در پیشون در کافیشاپها، پارکها و سینماها خرجهایی رو هم داشته باشن و چون در این دوره رفتارها نمایشی ست هر کدوم سعی میکنه نقششو قشنگ تر ایفا کنه، تا اینجای مسأله مشکل چندانی محسوس نیست، مشکل اساسی وقتی هستش که طرفین ته جیبشون خالی بشه و مجبور بشن واسه کم نیوردن جلو دیگری دست به دزدی از پدر و مادر یا هر جای ممکنه بزنن، یا اینکه دختر خانم گوشوارشو واسه آقا پسر بفروشه و به مامان بگه گُمش کردم، همین طور آقا پسر تبلتشو واسه دختر خانم بفروشه و بگه تو دانشگاه جا موند و دیگه پیداش نکردم…
تا اینجا به قسمتی از دلایل منع اینطور ارتباطات اشاره ای رسا شد، خب ممکنه الان ذهن شما درگیر این مسأله بشه پس چه کار باید کنیم؟! راه درست ازدواج کردن چیه؟
میدونین مشکل غالب زندگی ها اینه که اساساً ما از اول درست ازدواج نمیکنیم!!
اونچه که محل اجماع کارشناسان امر هستش اینه که موقع ازدواج حسابی سخت بگیرین که بعدش بتونید خوب زندگی کنید، خوش بین نباشین و واقع بین باشین…
بپذیریم که ازدواج بسیار سرنوشت سازه، و اگه یه آدم کاملاً موفق ازدواج موفقی نداشته باشه ممکنه به دره ی هلاکت سقوط کنه و همین طور بالعکس، یه آدم معمولی با یه ازدواج موفق به قله ی سعادت برسه!
حالا یه سؤال، اگه چندین ظرف غذا رو جلومون بذارن و بگن توی یکی از این ظرف ها سم ریختیم آیا بازم میگیم توکل بر خدا و بیمقدمه شروع به خوردن غذا می کنیم؟!!
قطعاً هیچ آدم عاقلی چنین ریسکی نمیکنه، حتی اگر فرض رو بر این بگیریم که ۹۵ درصد آدما خوب و بیدردسرند باز باید با خودمون بگیم ممکنه طرف من در میون همون ۵ درصد بدها باشه، میخوام بگم احتیاط شرط عقل هستش، و پیش از ازدواج باید چشم ها باز باز باشه و دقیق و عمیق و ریزبین بود اما به محض تشکیل زندگی و رفتن زیر یک سقف باید چشم ها رو بست و این دقیقاً همون چیزیه که غالب مردم عکس اون عمل میکنند.
یعنی ازدواج رو با نهایت سهل انگاری پیش می گیرند و به محض تشکیل زندگی مشترک تازه یادشون میوفته رفتارهای فرد رو زیر نظر بگیرند، تازه یادشون میوفته اِه فرهنگ شون با فرهنگ ما چقدر متفاوته، تازه یادشون میوفته اینا آدمای بیکلاسیند و حیفه دخترشون که حروم شد و…!!
و سخن در این باب زیاده که نمی خوام خستتون کنم اما پاسخ این سؤالتون هم چنان در درون جوهره ی قلمم در حال دویدن هستش، کدوم سؤال؟!
همین که الان توی ذهنتون موج میزنه، همین که الان که دارین این نوشتار رو می خونین با اخم زمزمه می کنین… این سؤالو میگم؛
حالا گیریم دختر و پسر با هم دوست شدند و تموم، خب چه کنیم کارشون به بیراهه نکشه و بتونند با هم ازواج کنن؟!!
پاسخ اینه که دختر خانم باید به آقا پسر بگه لطفاً رسماً پاشو بیا خواستگاری!!
اگه آقا پسر واقعاً قصدش ازدواج باشه که باید از خداش هم باشه ولی اونی که قصد بازی داره با بهانه های صد من یه غاز، از زیرش در میره و تا مرز همین روزهاست که دار فانی رو وداع بگم، پیش میره تا دختر خانم احساساتش گل کنه و نان دلش چنان بسوزه که ز بویش مشام پسرک گرمِ گرم بشه!!…
تحقیق خوب
در رابطه با تحقیق خوب، سؤال های متعددی مطرح هست و مباحث بسیاری بیان میشه اما مراد اصلی از یک تحقیق خوب اینه که کمی یاد بگیریم بر احساسات و هیجانات مون غلبه پیدا کنیم و درست ترین تصمیم رو بگیریم.
دیدید وقتی می خوایم یک گوشی همراه تازه بخریم، چقدر وقت میذاریم و از این و اون میپرسیم تازه وقتی هم که وارد مغازه شدیم کلی فروشنده رو سؤال پیچ میکنیم که مبادا خدای ناکرده خطایی کنیم و به واسطه اشتباهی، ضرری رو متحمل بشیم!!
خب منی که برای خرید یه گوشی اینقدر وقت میذارم آیا درسته که در امر ازدواج سهلانگاری کنم؟! قطعاً خیر!! اگه کمی در این مثال عمیق بشیم، میبینم که هیچ آدم عاقلی نباید مهم ترین اصل زندگی، یعنی ازدواج رو سرسری بگیره و بیگدار به آب بزنه….
گلبرگ مهر. جلد دوم.ملاک و معیار های انتخاب همسر. لیلا محمدپور.