تاریخچه مددکاری در ادبیات فارسی
با نگاهی کوتاه می¬توان فهمید که ادبیات فارسی، اعم از نظم و نثر، مملو است از مضامین مددکاری، همکاری، محبت به زیردستان و استمدادطلبان. برخی از این اشعار و سخنان نغز از روایات و احادیث ائمۀ معصومین و آیات قرآن الهام می¬گیرد، که از جمله می¬توان به اشعار شیخ مصلح¬الدین سعدی اشاره کرد که در اشعار خود به بهانه¬های مختلف همگان را به همیاری فراخوانده است.
وی با الهام از حدیث نبوی در تشبیه جامعۀ اسلامی و انسانی به پیکری واحد می¬گوید:
بـنـی آدم اعضـای یــک پـیکـرنـد که در آفرینش ز یک گوهرند
چون عضوی به درد آورد روزگار دگـر عضـوها را نمانـد قـرار
تـو کـز محنـت دیگـران بـی غمـی نشایـد کـه نامـت نهند آدمـی
یا:
تا توانی درون کس مخراش کاندرین راه خـارها باشد
کـار درویش مستمند بـرآر کـه تـرا نیـز کـارها باشد
و نیز خواجه عبدالله انصاری در مورد مسئولیت حرفه¬ای مددکار می-گوید:
اگر به هوا بپری مگسی باشی، وگر بر آب روی خسی باشی، دلی به دست آر تا کسی باشی.
رودکی نیز در این باب می¬فرماید:
گر بر نفس خود امیری مردی بر کور و کر ار نکته نگیری مردی
مردی نبـود فتاده را پای زدن گـر دست فتـاده را بگیری مـردی
در واقع می¬توان گفت: آرمان مددکاری اجتماعی عبارتست از «چراغ من روشنی¬بخش زندگی دیگران است» در این باره صائب تبریزی می-گوید:
سوختـم تا گـرم شد هنگامـۀ دلهـا ز مـن
بر جهان بخشودم و بر خود نبخشودم چو شمع
و نیز حافظ می¬فرماید:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
بـا دوستـان مـروت بـا دشـمنـان مـدارا
همانطورکه قبلاً نیز گفته شد یکی از هدف¬های عمده مددکاری اجتماعی این است که در تلقی¬ها و باورهای مددجو از زندگی تغییر به وجود آورد یعنی باید در مددجو این باور ایجاد شود که شرایط موجود شرایط غیرقابل تغییری نیست و علی¬رغم محدودیت¬ها و معذوریت¬ها می-توان در این شرایط دگرگونی و تحول به وجود آورد. یعنی «انسان» موجودی مقهور و محکوم نیست که تسلیم سرنوشت باشد و خود را به دست قضا و قدر بسپارد و هیچ اختیار و اراده¬ای از خودش نداشته باشد.
چنانچه رسول اکرم (ص) فرمود: «روزگاری بر این امت فرا می¬رسد که هر کس مرتکب گناهی می¬گردد فوراً آن را از طریق قضا و قدر توجیه می¬نماید و زشت¬کاری خود را معلول تقدیر الهی می¬شمرد. هرگاه با چنین افرادی روبه¬رو شدید بگویید که من از آنها بیزارم.»
بنابراین چنانچه مبرهن است امکان تغییر و تحول در سرنوشت انسان وجود دارد و طبق نظر بسیاری از متفکرین و فلاسفه اسلامی تصور سرنوشت قطعی و حتمی برای انسان در تمامی ابعاد تصور درستی نیست و مفهوم آن خلع¬ید از انسان به عنوان موجودی مختار و صاحب اراده است. به بیان دیگر می¬توان گفت: لازمۀ مختار بودن انسان امکان دخل و تصرف او در وضعیت و شرایط زندگیش و بهبود وضعیت موجود است.
بنابراین بار دیگر یادآوری می¬شود که «هدف مددکاری اجتماعی این است که بین بهزیستی افراد و رفاه اجتماعی، سازگاری و وفاق ایجاد کند. برای حصول به این هدف مددکاری اجتماعی از فشار وارد کردن به مردم و تحمیل این نظر که تهی¬دستی، محرومیت، خواری و ذلت را به عنوان سرنوشت بپذیرند و خود را با شرایط آزاردهنده، رنج¬بخش و غیر عادلانه سازش دهند احتراز می¬کند.»
در واقع سعی مددکار اجتماعی بر آن نیست که به مددجویان تلقین کند تا به نصیب و قسمت تن در دهند و بدانچه که دارند تسلیم و راضی باشند، بلکه مددکار می¬کوشد به انسان¬ها کمک کند تا بینش روشن یابند، ابتدا با مشکلات و شرایط سخت زندگی خویش به عنوان واقعیات زندگی روبه¬رو شوند و سپس بکوشند تا آنها را از میان بردارند و در شرایط بهتر زندگی کنند.
این هدف بزرگ در جای جای ادب فارسی اعم از نثر و نظم به وضوح گوشزد شده است چنانچه حکایات، داستان¬ها و اشعار فراوانی در باب مضامین مهم همکاری و نوع¬دوستی بیان شده است.
حضرت سعدی در کتاب بوستان در باب احسان می¬فرماید:
بپوشیـدن سـرّ درویـش کـوش که سـرّ خدایـت بـود پرده-پـوش
مگردان غریب از درت بی¬نصیب مبـادا که گـردی به درهـا غریب
به حـال دل¬سـوختگـان در نگـر که روزی تو دلخسته باشی مگر
درون فـرومـاندگـان شـاد کـن ز روز فـرومـانـدگـی یـاد کــن
لیلا محمدپور. رحیم سواری.مددکار من. انتشارات واصف لاهیجی