دلزدگی زناشویی , عشق و ازدواج
یکی از مهمترین تصمیمهایی که ما در طول زندگیمان میگیریم، انتخاب شریک زندگی یا ازدواج است. ازدواج در کنار تولد و مرگ یکی از سه حادثۀ مهم زندگی است. گرچه ازدواج هنوز بخشی از ساختار جامعه است، اما والدین و واسطههای ازدواج، دیگر انتخاب همسر را تحمیل نمیکنند و در عوض، بیشتر انتخاب آزاد حاکم است یا اینگونه به نظر میرسد. هدف ازدواج در طول زمان تغییر کرده است؛ ازدواج، به طور سنتی شیوهای بود که جامعه از طریق آن، رفتار جنسی لازم برای بچهدار شدن را تنظیم مینمود و بقای اقتصاد خانواده را ممکن میساخت اما یکی از دلایل اصلی ازدواج در جامعۀ امروز عشق است (برنشتاین و برنشتاین[۱]، ۱۹۹۲؛ ترجمه: عابدی و منشئی، ۱۳۸۹). اغلب جوانان امروزی از عشق و ازدواج توقع زیادی دارند که همین توقعات زمینۀ مشکلات بسیاری را فراهم میکند. اغلب افراد، هنگامیکه عاشق میشوند امیدوارند که عشقشان همیشگی و جاودان باشد. این امیدواری چنان قدرتمند است که میتواند عقل سلیم را کمرنگ، استدلالها را پوچ و چشم را به روی حقایق کور کند (پاینز، ۱۹۹۶؛ اشدون[۲] و همکاران، ۲۰۱۱).
عشق را میتوان بهصورت نمایشی، شدید و مدتدار برای پیوند با دیگری بیان کرد و آن را حالتی از برانگیختگی عمیق فیزیولوژیک دانست (هاتفیلد[۳]، ۱۹۹۳؛ به نقل از بیات، ۱۳۸۶). براساس فرضیۀ مورشتاین[۴]، عشق احساس رضایت دوجانبه است که از علم به اینکه افراد بهترین قسمت را برای رابطهشان پرداختهاند حاصل میشود. بهعبارتدیگر عشق وقتی پدید میآید که هر دو طرف احساس کنند بهترین معامله را کردهاند. دانشمندانی چون والستر[۵] که در زمینۀ عشق رؤیایی تحقیق کردهاند، آن را به عنوان وضعیتی که شخص به طور کامل جذب دیگری میشود و انگیزش شدید فیزیولوژیک توصیف میکنند (پاینز، ۱۹۹۶؛ اشدون و همکاران، ۲۰۱۱). وقتی عاشق میشویم نسبت به معشوق اشتغال ذهنی شدیدی حس میکنیم و تمایل داریم بهتر و بیشتر او را بشناسیم. عشق درجۀ بالایی از تحریک روانی را به ما تحمیل کرده و اضطراب و اغتشاش فکری برایمان ایجاد میکند. هاتفیلد و والستر (۱۹۸۷) در مورد تفاوتهای اساسی میان عشق رمانتیک و عشق رفاقتی بیان کردند که: عشق رفاقتی و دوست داشتن در سایۀ تبادل عاطفی متقابل، کامل میشود، درحالیکه عشق رمانتیک براساس خشنودی و لذت تصوری و تخیلی شکل میگیرد. عشق رمانتیک در طول زمان کمرنگ میشود، درحالیکه عشق رفاقتی و دوست داشتن تمایل به عمیق شدن و قوی شدن دارد. عشق رمانتیک با تازگی پیشرفت میکند و پیشرفت آن نامعلوم و غیرقابلپیشبینی است، درحالیکه عشق رفاقتی در سایۀ آشنایی شکل میگیرد و قابل پیشبینی است. عشق رقابتی یک هیجان کاملاً مثبت است، درحالیکه عشق رمانتیک هم از هیجانات مثبت و هم از هیجانات منفی شکلگرفته است. وقتی ما درگیر چنین عشقی میشویم، مجموعهای از هیجانات و احساسات مختلف از قبیل لذت و هیجان، حسادت و اضطراب را تجربه میکنیم (هاتفیلد، ۱۹۹۴؛ به نقل از نیازپور، ۱۳۸۸). عواملی که میتوانند احتمال عاشق شدن را بیشتر کنند، شامل این موارد است: قرار گرفتن مکرر در معرض دید و هنگامیکه شخص هیجانزده، خشمگین، وحشتزده، سرخوش، گرفتار حسادت یا واپس زدن است. درواقع هرکسی که به واسطۀ احساسات قوی، دچار برانگیختگی جسمی میشود، بالقوه فرد عاشقی است (پاینز، ۲۰۰۵؛ ریئلا[۶] و همکاران، ۲۰۱۰).
وقتیکه به ازدواج با جزئیات بیشتر نگاه میکنیم کاملاً مشخص است که کلمۀ ساده عشق نمیتواند بهتنهایی انواع احساساتی را که دو شخص به هم دارند توصیف کند. ازدواج از روی عشق یعنی مجموعهای از احساسات عمیق و مثبت ما به یک فرد دیگر از جمله دلبستگی، علاقه، صمیمیت، آمیختگی، هوس و تفاهم (تاکس[۷]، ۱۹۸۵؛ به نقل از تبریزی، ۱۳۸۳). از دید کسانی که اساس ازدواجشان را بر عشق بنا میکنند، زندگی کردن بدون عشق غیر قابل تحمل است. گاهی افراد توقع دارند عشق به زندگی شان معنی دهد. شخصی را که با او ازدواج کردهاند، یک ایدهآل الهی تصور میکنند و معتقدند که این فرد میتواند زندگی آنها را سرشار از شادی کند. در هر حال، هر چه ما محبوبمان صورت شاعرانه و خیالی بدهیم، او نمیتواند کامل و بی نقص باشد، چون انسان است و واقعی. اگر این فرد همه چیز ما باشد، در این صورت وجود هرگونه نقصی تهدیدی بزرگ برای ما به حساب میآید. وقتی توقعات عاشقانه محقق نشوند، احساس سرخوردگی مستقیماً به همسر نسبت داده میشود و سبب تحلیل رفتن عشق و تعهد میگردد و دلزدگی جایگزین عشق میشود (پاینز، ۱۹۹۶؛ اشدون و همکاران، ۲۰۱۳).
تعریف دلزدگی زناشویی
دلزدگی وضعیت دردناک جسمی، عاطفی و روانی است و کسانی را که توقع دارند عشق رؤیایی به زندگیشان معنا ببخشد را متأثر میسازد. دلزدگی هنگامی بروز میکند که آنها متوجه میشوند علی رغم تمام تلاشهایشان این رابطه به زندگیشان هیچ معنا و مفهوم خاصی نداده و نخواهد داد (ونپلت[۸]، ۲۰۰۴). اندرسون[۹] و پاینز (۱۹۹۸)، دلزدگی را به عنوان یک حالت خستگی جسمانی، عاطفی و روانی که در شرایط درگیری طولانی مدت همراه با مطالبات عاطفی ایجاد میشود، میدانند. در این تعریف خستگی جسمانی با کاهش انرژی، خستگی مزمن، ضعف و تنوع وسیعی از شکایتهای جسمی و روان تنی مشخص میشود. در حالی که خستگی عاطفی شامل احساسات درماندگی، ناامیدی و فریب میشود، خستگی روانی به رشد نگرش منفی نسبت به خود و کار و زندگی بر میگردد (اسکافلی و برنک[۱۰]، ۲۰۰۳؛ به نقل از منوچهری، ۱۳۹۰). از نظر لینگرن[۱۱] (۲۰۰۳؛ به نقل از نیکرو، ۱۳۹۰) دلزدگی از پا افتادن جسمی، عاطفی و روانی و ناشی از عدم تناسب بین توقعات و واقعیات است. فرسودگی به علت ناکامی در عشق بروز میکند و پاسخی است در برابر مسائل وجودی.
به اعتقاد کایزر[۱۲] (۱۹۹۶) سرخوردگی و دلزدگی زناشویی کاهش تدریجی دلبستگی عاطفی به همسر است که با احساس بیگانگی، بی علاقگی و بی تفاوتی زوجین به یکدیگر و جایگزینی عواطف منفی به جای عواطف مثبت همراه است. در یک ازدواج سرخورده یک یا هر دو زوج ضمن تجربۀ احساس گسستگی از همسر و کاهش علایق و ارتباطات متقابل، نگرانیهای قابل توجهی در خصوص تخریب فزایندۀ رابطه و پیشروی به سمت جدایی و طلاق دارند. کایزر (۱۹۹۶) معتقد است با وجود اینکه تمامی ازدواجها به نوعی سرخوردگی را تجربه میکنند، اما بسیاری از این ازدواجها با کیفیت پایین ادامه یافته و زندگی متأهلی بی ثباتی را تشکیل میدهند که متمایل به فروپاشی است و اگر چه ممکن است لزوماً به طلاق منجر نشود ولی مسلماً با فراوانی افکار و تصورات دربارۀ جدایی همراه خواهد بود (جرمن[۱۳]، ۲۰۱۳).
ایدلویچ و بروسکی[۱۴] (۱۹۸۰) فرسودگی را به عنوان سرخوردگی پیشرونده در نظر میگیرند که شامل چهار مرحله تصاعدی است. این مراحل شامل: ۱- اشتیاق ۲- ایستایی و رکود ۳- نا امیدی ۴- بی علاقگی و بی احساسی میشود (به نقل از موسویزاده، ۱۳۸۸). از دیدگاه اصالت وجودی – روان تحلیلی، دلزدگی یک حالت تجربه شده خستگی، عاطفی و روانی است که از عدم تناسب مزمن بین توقعات و واقعیت ناشی میشود (پاینز و نانز، ۲۰۰۳). دلزدگی نتیجه فرایند فرسایش است که در آن افراد متعهد و باانگیزه روحیهشان را از دست میدهند (پاینز و نانز[۱۵]، ۲۰۰۵). در واقع دلزدگی نتیجه درگیری طولانی مدت در موقعیتهایی است که از نظر عاطفی و احساسی مطالبات زیادی دارند. چنین موقعیتهایی معمولاً به علت تفاوت زیاد بین توقعات و واقعیت بروز میکنند (پاینز، ۱۹۹۶؛ اشدون و همکاران، ۲۰۱۱).
لیلا محمدپور, سبک زندگی و دلزدگی زناشوئی
[۱]. Bernstein & Bernstein
[۲]. Ashdown
[۳]. Hatfyld
[۴]. Morshtayn
[۵]. Valstr
[۶]. Riela
[۷]. Tax
[۸]. Van pelt
[۹]. Anderson
[۱۰]. Askafly & Brnk
[۱۱]. Lingern
[۱۲]. Kayser
[۱۳]. German
[۱۴]. Aydlvych & Brvsky
[۱۵]. Nunes
نه تنها این مطلب بلکه بقیه مطالبسایت هم خیلی خوب
بودند. تشکر میکنم به خاطر مطالب خوبتون.
متقابلا سپاسدار احسان نگاهتان هستم هم میهن گرامی. ان شاءالله که ماحصل تراوش همه ی قلم ها,موجب روشنی گردد و مایه ی آرامش. حضور سبزتان مستدام.
عاشق این وبسایت شدم من.عالی هستید شما
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت به این خوبی سپاسگزارم