مدیریت بدن
نگاهی به سلسلهمراتب ارزشهاي اجتماعی جوامع مختلف در دوره هاي گوناگون نشان میدهد، زیبایی یکی از ارزشهاي مهم اجتماعی با مصادیق و جلوه هاي بسیار متنوع است و معمولاً بر آن تأکید بسیار زیادي میشود. بهگونهای که محرومیت از آن میتواند به لحاظ جامعهشناختی موجب محرومیت از بسیاري از مزایاي اجتماعی شود و به لحاظ روانشناختی افراد را دچار ناکامی و پیامدهاي منفی پسازآن کند. این ارزش در کنار ارزشهاي مهم دیگري نظیر امنیت، احترام و آزادي به شیوه هاي مختلفی قابل حصول است که یکی از مهمترین آنها مصرف به شمار میرود. مصرف در حقیقت یکی از راهکارهای مهم انسان امروز براي دستیابی به هویت و بیان تمایز محسوب میشود که جلوه هاي آن در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی امروز از نوع غذاهاي مصرفی گرفته تا نحوة گذران اوقات فراغت یا حتی طرح و نقشۀ محل سکونت آشکار است. انسان امروز تمامی تلاش خود را به کار میگیرد تا دیده و پسندیده شود تا بتواند بهطور ناخودآگاه، اندکی از مرارت هاي ناشی از قفس آهنین تنهایی و غریبگی جهان بکاهد (حیدری چروده و کرمانی، ۱۳۹۰).
در سالهای اخیر بدن انسان بهعنوان یک موضوع مهم مورد مطالعه جامعه شناسان معاصر قرار گرفته است. اهمیت بدن نه تنها در پژوهش های تجربی، بلکه در تئوری پردازیهای جامعهشناختی آشکار شده است. در میان جامعه شناسان پیشین، زیمل و وبلن و بعدها مارسل موس[۱] و مید[۲] به میزان زیادی علاقهمند به بررسی این موضوع بودند. این دغدغه خاطر، امروزه در حوزه جامعه «جامعهشناسی بدن» قابل پیگیری است. زیبایی و صورت تا آنجا که تجربه و پژوهشهای علمی نشان میدهد نماد و نشانه قدرتمندی «خود» هستند، برایان ترنر بر این باور است که بدن در نظام های اجتماعی مدرن زمینه اصلی فعالیتها فرهنگی و سیاسی گردیده است. صنعت زیبایی، ضمن ارائه دانش و مهارت های ویژه به کارفرمایان و اشخاص به اهمیت روبه رشد آن از اشکال اجتماعی هویت بدنی که از نظر اجتماعی پذیرفته شده هستند، دامن میزند (فاتحی و اخلاصی، ۱۳۹۰).
مدیریت ظاهر از طریق اعمال و کردارهایی مثل انتخاب نوع لباس، پوشش ظاهری، آرایش بدن، نوع سلایق ورزشی، رژیمهای غذایی و … بیان میشوند. از این رهگذر تمایزات رفتاری و نگرش افراد را میتوان از طریق تفسیر تفاوت الگوهای مدیریت ظاهرشان درک کرد. بدین ترتیب نوع مدیریت بدن افراد بهعنوان وسیله ای برای تمایز بخشیدن میان هویت آنان، اهمیت و مرکزیت مییابد. بدینسان هویت افراد در مدرنیتۀ متأخر بیشتر در فرهنگ بصری یا دیداری و نمودارهای عینی همچون بدن آنها نهفته است. از همین رو گیدنز بیان میدارد که مقوله بدن بهعنوان یک پروژۀ بازتابی تبدیل شده است چراکه بدن مستقیم ترین قرارگاهی است که میتواند حامل و نمایشگر تمایزهای سبک زندگی و اشکال هویتی باشد (گیدنز، ۱۳۹۲).
بدن شیء معینی است که افراد باید در آن زندگی کنند. بدن سرمنشأ احساس آسایش و لذت و همچنین جایگاه بیماریها و دردهاست. پس بدن فقط نوعی موجودیت ساده نیست، بلكه بهعنوان وسیلهای عملی برای كنار آمدن با اوضاعواحوال و رویدادهای بیرونی مورد استفاده قرار میگیرد. حالات چهره و دیگر حرکات بدن فراهم آورنده محتوای اساسی همان قرائن و امارات و نشانه هایی است که ارتباطات روزمره افراد مشروط به آنها است. برای آنکه افراد یاد بگیرند یک عامل صلاحیتدار باشند – یا بهعبارتدیگر، برای آنکه بتوانند بهطور مساوی با دیگران در تولید و باز تولید روابط اجتماعی شریک شوند- باید قادر باشند نظارتی مداوم و موفقیت آمیز بر چهره و بدن خویش اعمال کنند. کنترل بدن اساسی ترین جنبه چیزی است که «نمیتوانند آن را با کلمات بیان کنند» (گیدنز، ۱۳۹۲).
بعضی از وجوه عمدۀ بدن كه مناسبت های با خود و «هویت شخصی» دارند عبارتاند از: نمای ظاهری، كردار و شهوانیت. نمای ظاهری بدن مشتمل بر همۀ ویژگی های سطحی پیكر ما است- ازجمله طرز پوشش و آرایش-كه برای خود شخص و برای افراد دیگر قابل رؤیت است. وجه دیگر کردار، مشخص کنندۀ آن است که فرد از نمای ظاهری خود چگونه در فعالیت های روزمره استفاده میکند: منظور آن است که در ارتباط با قراردادهای ساختاری زندگی روزانه، بدن را چگونه بسیج میکنیم. سومین وجه بدن با شهوانیت بدن، ارتباط مییابد با آمادگی و تمایل جسمانی در مواجهه با لذتها و دردها. با فرا رسیدن عصر جدید، بعضی از انواع نماهای ظاهری و کردارهای بدنی اهمیتی خاص مییابند. در بسیاری از عرصه های فرهنگی ما قبل جدید، نمای ظاهری بدن تابع استانداردهای مبتنی بر معیارهای سنتی بود و نمای ظاهری فرد، بیش از آنکه نشان دهندۀ هویت شخصی او باشد، بیانگر هویت اجتماعی او بود. اما در دنیای امروز نمای ظاهری بهصورت یکی از عناصر مرکزی طرحی درآمده است که افراد بهطور بازتابی از خود ارائه میدهند. در دنیای متجدد بدن جزئی از بازتابندگی دنیای امروزی درآمده و افراد بیشازپیش مسئول طراحی بدنهای خود هستند (ادیبی و همکاران، ۱۳۹۰).
مدیریت بدن به معنای دستکاری در نمای ظاهری بدن است. با ظهور عصر جدید، نمای ظاهری کردارهای بدن اهمیتی خاص یافته اند. بدن دیگر نه فقط از بعد زیستشناختی، بلکه بهعنوان محصولی اجتماعی و روانشناختی مورد توجه قرار گرفت. بر این اساس مدیریت بدن به معنای نظارت و دستکاری مستمر ویژگیهای ظاهری و مرئی بدن است. این مفهوم به کمک معرفهای کنترل وزن (از طریق ورزش، رژیم غذایی و دارو)، دستکاری پزشکی (جراحی بینی و پلاستیک)، و میزان اهمیت دادن به مراقبتهای بهداشتی و آرایشی (استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش و اصلاح صورت، استفاده از عطر و ادکلن، آرایش ناخن و لنز رنگی برای خانمها)، به یک شاخص تجملی تبدیل شده است (توکلی، ۱۳۹۳).را درواقع میتوان گفت انواع عادات در لباس پوشیدن، آرایش کردن، جوانگرایی و باریکاندامی، رفتارهایی مرتبط با بدن هستند که شاخص های سبک زندگی محسوب میشوند.
لیلا محمدپور
[۱] . Marcel Mauss
[۲] . Mead