منظور از تحکیم خانواده چیست؟!
خانواده رکن اساسی جامعه ی انسانی است و شرط پویایی و استواری آن، وجود روابط صحیح و پایدار میان همسران است. تحصیل معرفت به اینگونه روابط، نیازمند آشنایی هر یک از اعضاء با وظایف و حقوق خویش است.
اهمیت پرداختن به موضوع «تحکیم خانواده»، ریشه در اهمیت نهاد خانواده دارد. و نهاد مقدس خانواده، رکن بنیادین اجتماع بشری و محمل فرهنگهای گوناگون است. و اولین شرط داشتن جامعه ای سالم و پویا، سلامت و پایداری خانواده است. و همه ی دستاوردهای علمی و هنری بشر در سایه ی خانوادهه ای سالم و امن پدید آمده است.
اهمیت پرداختن به موضوع «تحکیم خانواده»، ریشه در اهمیت نهاد خانواده دارد. نهاد مقدس خانواده، رکن بنیادین اجتماع بشری و محمل فرهنگ های گوناگون است تا آنجا که سعادت و شقاوت امتها، مرهون رشادت و ضلالت خانواده میباشد.
در تبیین مفهومی تحکیم روابط خانواده این پرسش مطرح است که براستی مقصود از تحکیم خانواده چیست؟ آیا منظور نگه داشتن بنایی هر قدر سست و ناپایدار صرفاً با حفظ نامی از آن است؟ آیا منظور، پایداری خانواده، به قیمت کوتاه آمدن یک طرف و پذیرش ظلم از سوی او و بیعدالتی از طرف مقابل است؟ آیا صرف اجتماع چند وابسته خونی یا سببی، زیر یک سقف با هر گونه روابطی هر قدر ظالمانه، با نادیده گرفتن حقوق و شخصیت انسانی یک نفر و زورگویی و یکه تازی دیگری، خانواده ای محکم خواهد بود؟ به طور قطع، سر پا بودن خانواده با تحکم از سوی یک فرد و بردباری از سر ناچاری و ترس از فروپاشی از سوی دیگری، استحکامی در پی نخواهد داشت و اگر در ظاهر پایدار بماند، از درون پوسیده و فرو نشسته است.
مقصود از تحکیم خانواده، فراگیری اصل اعتدال میان همگان، حاکمیت اخلاق و حفظ حقوق همهی اعضاست. اگر هدف از برقراری زوجیت و تشکیل خانواده، به تعبیر قرآن، «به سکونت رسیدن اعضاست». لازم است که همه ی رفتارها و تعاملات در راستای تحقق این هدف باشد و منظور از تحکیم، به کمال رساندن همین سکونت است که با کمترین ظلم، نامردی و تحقیر حتی یک عضو در خانواده، سازگار نیست.
همچنین خداوند بلندمرتبه در آیه ۶ سوره تحریم پیرامون اهمیت مسئولیت انسان در برابر خانواده میفرماید: «یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أنفُسَکُم وَ أهلِیکُم نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالحِجَارَۀُ عَلَیهَا؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده تان را از آتشی که هیزم آن مردمان و سنگ است، حفظ کنید.» براساس این آیه خداوند اهمیت مسئولیت انسان در برابر خانواده را بیان میکند و تربیت دینی فرزندان را بر عهده مدیر خانواده قرار میدهد.
اما پیرامون مدیریت و کنترل در علم روانشناسی قانونی به نام قانون
«ده – نود» وجود دارد که می گوید ده درصد از اتفاقات زندگی انسان در کنترل ما نیست اما از آن اتفاق به بعد همه چیز در اختیار و در کنترل ما است.
مهم نیست عمل طرف مقابل ما درست باشد یا غلط، مهم عکس العمل ما است که اگر درست و سنجیده باشد همه چیز شیرین خواهد بود؛ بهتر است هر کس از خود شروع کند و سعی کند عمل و عکسالعمل خود را درست کند.
و چه نکو فرمایشی دارند استاد بزرگوارم شاهین فرهنگ در این امر که
«… در مواجهه با اشتباهات همسرمان از اصل «تغافل و تدبیر» استفاده کنیم، بدین معنی که اصل تغافل میگوید در مواجهه با خطای دیگران خود را به غفلت بزنیم و بدانیم اگر اطرافیان خود را به خاطر اشتباهاتشان تحت فشار قرار دهیم اشتباهات آنها بیشتر برونریزی می کند؛ پس اشتباهات یکدیگر را به رخ هم نکشیم.
و در ادامه اضافه می کنند که ذره بین را روی خطای اطرافیان خود نگیریم چون خطا را بزرگ میکند بهتر است از اصل تدبیر استفاده کنیم که میگوید ذره بین را روی خوبی های اطرافیانمان بگیریم و بدانیم اگر از آنها تعریف کنیم کنار ما خواهند ماند.
لیلا محمدپور, مقدمه کتاب گلبرگ مهر,جلد اول (تفاوتهای ساختاری زنان و مردان)