انسان با اولین گریه های کودکانه پا به دنیایی می گذارد که آمیزه ای از غم و شادی است. گویی تقدیر آدمی چنین رقم زده شده است که در انبوه غم ها و شادی ها، زندگی را تلخ یا شیرین تجربه کند. نوشتار زیر پیرامون ضرورت ایجاد شادی ست که ابعاد مختلف آن را تا حدودی کاویده ایم. باشد گامی هرچند کوتاه، در راستای راز و رمز ضرورت ترویج نشاط و شادی سالم در اجتماع.
مقدمه:
واژهٔ جشن از فارسی گرفته شده از «یسن» (Yasna) اوستایی است، به معنی ستایش و پرستش. جشن با سکون حرف دوم در ایران به همان معنی عید است که زرتشتیان نیز به همین مفهوم و معنی آن را بکار میبرند. هدف از برگزاری این همه جشن ها و گردهماییها نزدیکی افراد جامعه و موانست آنان و تمرکز نیرو و اتحاد و اتفاق بوده است. واژهٔ جشن که امروزه به جای عید و ایام خوشی بکار میرود، در قدیم برای اطلاق مراسمی بکار میرفت که آیینهای دینی را با سرور و شادمان توامان سازند، به عبارت دیگر، جشن یعنی ستایش و پرستش دینی همراه با سرور و شادمانی عید!
در فرهنگ ایران کهن، علت آفرینش آدمیان، رواج نیکی محض نه تنها در دنیای زمینی، بلکه در همهٔ کائنات است؛ بنابراین، انسان ایرانی، وظیفهای بس سنگین بر عهده دارد و برای تأمین آرامش جهانی، بایستی پیوسته برضد قوای زشتی در تلاش و کوشش باشد. جهان ناپایدار کنونی، یک گذرگاه است و آدم از جهان آغازین بخاطر وظیفه ای که به وی محول گردیده بایستی از این گذرگاه بگذرد و به سوی جهان پایدار و ابدیت خویش برود. چون در این گذرگاه نیروهای اهریمنی کمین کردهاند، وظیفه او جنگ در مقابل سپاهیان اهریمنی است. هر انسان، سوارکاری پیکارگر است و ابزار او در این میدان کارزار پارسایی و شادمانی است. ایرانیان برای چیرگی بر قوای اهریمنی خود را به دو چیز نیازمند میدانستند، یکی از آندو، بدن و بازوانی نیرومند بود که گفتهاند:
ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی
و دیگری اراده ای قوی و روحی استوار و مقاوم با ایمان به شکست نهایی پلیدیها و پیروزی قوای نیک. برای دستیابی به بخش دوم، یعنی روانی شاداب و سالم، وسایل چندی داشته اند که یکی از آنها ترتیبدادن جشنهای متعدد فصلی در طول سال بوده است که به مناسبتهای گوناگون برپا میداشتند. مردم در این جشنها شرکت میجستند و به وسیلهٔ تفریحات سالم و عیش و سرور و دست افشانی و آتشافروزی و پایکوبی روان افسرده را شادابی میبخشیدند و خستگیهای فکری و جسمی را از تن و روان خویش میزدودند و خویشتن را برای کارهای سنگین روزهای پس از جشن آماده میکردند. از میان جشنهای بسیار ایران باستان جشن نوروز از همه مهمتر بودهاست و با تفصیل بیشتری برگزار میگشته است.
نوروز، شب یلدا، جشن مهرگان، آذر جشن، خرم روز (دی دادار جشن )، سپندار مذگان و … عید سعید فطر، عید قربان، عید مبعث، عید جمعه و …. آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که هر کدام از این اعیاد و جشن ها پیام آور چه چیزی هستند برای آحاد اجتماع؟!
[بی شک] “«عید در فرهنگ ایرانی و اسلامی مفهوم و معنای نزدیک به هم دارد. در تاریخ کهن ما ایرانیان، عید با واژگانی چون نوروز، طبیعت، طراوت و شادابی، جوانه زدن و به شکوفه نشستن، آتش و روشنایی و واژگانی که همه سر از سلامت، نشاط و زندگی در میآورد، عجین است.
اعیاد اسلامی با اعیاد ایرانی همزبانی مفهومی دارد، به ویژه عید قربان و عید فطر. برداشتن بزرگترین مانع زندگی با نشاط انسانی از سر راه و قربانی کردن نفس پیش پای عقل و عشق، پیش نیاز دستیابی به شادی و طراوت در زندگی است، همانگونه که چهره به چهره شدن دوباره انسان با فطرت و حقیقت گمشدهاش، به عنوان شکرانه بازگشت دوباره به فطرت و زندگی سرشار از بهجت، سرور و سلامتی پاس داشته میشود.
شاید پیام مشترک اعیاد ایرانی و اسلامی آن باشد که دورافتادگی انسان از وجود حقیقی خود و فلسفه آفرینشش، شادی، طراوت و رشد را از او میگیرد و سلامت وی را در معرض آسیب قرار میدهد. روز عید بازگشت به چرخه طبیعی حیات، قدرشناسی، انبساط و سلامت روحی و جسمی انسان را به دنبال خواهد داشت که «کلَّ یَومٍ لَا یُعصَیَ اللهُ تَعالَی فِیهِ فَهُوَ یَومُ عِیدٍ؛ هر روزی که انسان در آن بتواند گامی خلاف سنتها، اراده و تصمیمات هستیآفرین بر ندارد، آن روز، روز او است.»”(حجتالاسلام محمد رضویراد، مدیر انستیتو علوم انسانی و علوم اسلامی آلمان. ایکنا. کد خبر: ۳۹۰۱۲۸۸ )
بررسی نقش شادی و نشاط در سلامت انسان و اجتماع
مفهوم حقیقی شادی
شادی در مقابل حزن هر دو از اوصاف نفس و روح انسان است و به قول فلاسفه «کیف نفسانی» است که برای نفس انسان ایجاد میشود و به بیانی یک وقت مراد از شادی هنجارها و رفتارهای است که در بیرون از ما تحقق پیدا میکند، مثل دیدن فیلم کمدی و… که شادی ظاهری است. یکبار مراد از شادی حالاتی است که بر روح ما عارض میشود در نگاه دقیقتر شادیحقیقی، حالاتی است که بر روح عارض میشود و اموری مثل فیلمهای کمدی، خنده .. ابزار ایجاد شادی هستند. بنابراین کیف نفسانی یا معلوم بالذاتی که برای ما حاصل میشود شادی است لذا اگر کسی در جایی باشد که همه میخندند ولی ایشان توجهی به آن ندارد شادی حاصل نمیشود. به قول مولوی «گر بود اندیشهات گل، گلشنی» پس اگر شادی حالتی از رضایت و انبساط است که برای روح انسان حاصل میشود باید دید انسان چگونه عمل کند شادی حاصل میشود؟ انسان وقتی از خودش رضایت دارد و یا تصور رضایت از خود دارد و یا آرامشی برای او حاصل است در این صورت شاد خواهد بود به قول ارسطو میگوید: “مردم عادی، لذت را شادی فرض میکنند، افراد موفق عملکرد خوب را برابر با شادی میشمارند و دانشمندان زندگی متفکرانه و جستجوگرانه را معادل شادی میدانند”.
به گفته کنفوسیوس : هر چه انسان بیشتر افکار مثبت داشته باشد دنیای او ودنیای همگان بهتر خواهد بود. رضایت از زندگی بسیار مهم است. به تعبیر «وینهون» شادمانی به رضایت فرد از درجه یا میزان مطلوبیت کل زندگی اطلاق میشود. بنابراین شادی صرفا خنده… نیست بلکه درست آن سرور و آرامش باطنی است که برای فرد حاصل می شود…
بی شک شادی و سرور یکی از نیازهای روحی انسان است و همانند غذای معنوی است که خستگی را برطرف و امید را جایگرین میکند، انسان خسته و بی نشاط در تلاش خود احساس لذت نمیکند. حضرت علی(ع) میفرماید: این دلها همانند بدنها خسته و افسرده میشوند و نیاز به استراحت دارند در این حال نکتههای زیبا و نشاط انگیز برای آن انتخاب کنید. بر این اساس شادی و تفریح پسندیده یکی از مهم ترین موارد مورد توصیه اسلام است.
امام علی (ع) در خصوص ضرورت شادی و نشاط در بطن گفتاری حکیمانه چنین می فرمایند:
وَ قَالَ علیه السلام: وَ قَالَ (عليه السلام): لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ؛ فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ. وَ لَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ: مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ خُطْوَةٍ فِي مَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ.
و فرمود (ع): مؤمن را سه ساعت است: ساعتى كه در آن با پروردگار خود راز مى گويد و ساعتى كه در پى تحصيل معاش خويش است و ساعتى كه به خوشيها و لذات حلال و نيكوى خود مى پردازد. و عاقل در پى سه كار باشد: يا در پى اصلاح معاش خود يا در كار معاد يا در پى لذتهاى غير حرام. ( حکمت ۳۹۰ نهج البلاغه)
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه برنامه اى به منظور نظم زندگى پربرکت براى انسان ها، ارائه داده است. نخست مى فرماید: «انسان با ایمان ساعات شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم مى کند»; (لِلْمُؤْمِنِ ثَلاَثُ سَاعَات). روشن است که منظور از ساعت در اینجا، ساعت مصطلح امروز نیست که عبارت از شصت دقیقه باشد بلکه ساعت به مفهوم لغوى آن است یعنى بخشى از زمان (برحه من الزمان). آنگاه به این تقسیم سه گانه پرداخته، مى فرماید: «قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى کند و قسمت دیگرى را براى ترمیم معاش و کسب و کار زندگى قرار مى دهد و قسمت سوم را براى بهره گیرى از لذات حلال و دلپسند مى گذارد»; (لِلْمُؤْمِنِ ثَلاَثُ سَاعَات: فَسَاعَهٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَهٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَسَاعَهٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَبَیْنَ لَذَّتِها فِیَما یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ). به این ترتیب قسمت مهم و اصلى زندگى همان مناجات با پروردگار است و قسمت دوم که انسان را براى بخش اوّل آماده مى سازد ترمیم معاش و کسب درآمدهاى مادى است به گونه اى که سربار دیگران نباشد و زندگى معقول آبرومندى براى خود تهیه کند. بخش سوم که در واقع کمک به دو بخش اول مى کند این است که به استراحت و تفریح سالم بپردازد تا هم نشاط براى کار پیدا کند و هم براى عبادت و نیز بتواند سلامتى را که شرط انجام بخش اوّل و دوم است براى خود حفظ کند. و چه تقسیم بندی جالب و دلپسندى که ضامن سعادت دنیا و آخرت است! بعضى از شارحان از این تقسیمات سه گانه این گونه استفاده کرده اند که باید به هرکدام هشت ساعت را اختصاص داد…
همان طور که می دانیم خنده، شوخی و شادمانی ویژگی شایسته انسانهاست که از گستره احساسات آنان دستچین می شود، نشان از نشاط روحی داشته و موجب بردباری و شکیبایی آدمی میشود. ره آورد این صفات سه گانه، رهایی انسان از فرسودگی خاطر و دوری از پژمردگی گلبرگهای وجود بوده که در پرتو آن آرامش، آینده نگری و بصیرت افزون تری در تصمیم گیریها فراهم شده و دشواری کمتر و کامیابی بیشتری در مسیر زندگی خواهد بود.
به تعریف روشن تر شوخی یا مزاح نوعی نکته سنجی در عبارات، استفاده از الفاظ به صورت غیر واقعی، نگاه ملیح و نمکین به پاره ای حوادث و خوش طبعی با دیگران در گفتگوهای روزمره است که از دیرباز بین جوامع مختلف با نگرشهای گوناگون فرهنگی و اجتماعی به چشم می خورده است، گرچه در برخی فرهنگها و مناطق جغرافیایی بعضی از مردم به این ویژگی شهره شده اند و هرجا به طنز، شوخی و یا مزاح پرداخته میشود، از سخنان شیرین، نکته های زیبا، حاضر جوابیها و یا فکاهی های دلپذیر آنها سخن به میان میآید، امّا در تمامی ملّتها نوعی شوخ طبعی و نشاط آفرینی وجود دارد، چنان که در بین پیشوایان قدسی و معصوم(ع) و اصحاب و یاران چنین صفت دل پسندی به چشم میخورد. افزون بر شوخی، «شادی و شادمانی» که در فرهنگ دینی، «سرور» نام گرفته، صفتی پنهان و قلبی است که به خاطر دستیابی به خیر و منفعت و همراه با لذّت درونیِ انسان خواهد بود. از این رو مفهوم سرّ یا ویژگی ناپیدا در آن وجود دارد و صاحب نظران آن را «شادی خالص قلبی» دانسته اند. فَرَح، واژه ای معادل سرور است و سرور محصول اندیشه و تفکر انسان بوده و هیچ صفت ناپسندی به دنبال نخواهد داشت.
آیین آسمانی اسلام که دینی کامل و جامع است، با توجه به نیازهای انسان و زمینه های کمال و تکامل او در جلوه های مختلف، نگاهی همه سویه به این پدیده نموده و برای تجدید توان و کسب نشاط و طراوت روحی، راهکاری به نام خرسند سازی همنوعان را ارائه کرده و آن را از خصلتهای خداجویان دانسته است و بهره گیری از نشاط، تنوّع و شادی را سیره ای پسندیده، بلکه عبادتی بزرگ معرفی نموده است…
علاوه بر معارف ناب دینی، روانشناسان نیز بین خنده و نشاط روحی با سلامتی سایر اعضای بدن ارتباطی نزدیک یافته اند. خوشرویی و خرسندی را بهترین راه ارتباط با همگان به ویژه کودکان، نوجوانان و جوانان ارزیابی میکنند و حتّی برخی از آنان روان درمانی را با خنده انجام داده و سلامت جسمانی را در افق نشاط و شادابی روانی جستجو میکنند.
جامعهشناسان هم معتقدند ساختار رسمی جامعه باید «شادی» را به عنوان یک حق برای مردم بشناسد، آن را درک کند و در جهت شاد بودن مردم بکوشد. روانشناسان باور دارند اگر می خواهید شاد باشید باید اعتقاد داشته باشید که می توانید و توانایی رسیدن به آن را دارید، اما چرا این قدر مردمان ما که روزگاری شاد بودن جز ارکان زندگی آنها بود امروز غمگین و افسردهاند؟!! چرا دیگر کمتر فردی را میبینیم که ابراز شادی کند؟ چرا خنداندن ایرانیان نسبت به برخی جوامع مشکل تر است؟ و چرا برخی جوانان شادی خود را در مصرف مواد روان گردان می بینند و تلنبار شدن همه هیجانات در طول یک سال به شدید ترین شکل ممکن در چهارشنبه سوزیها سرریز میشود و معمولا فاجعه میآفریند.
گرچه همواره کارشناسان بر نقش شادی در سلامت روان جامعه تأکید کردهاند، اما تا زمانی که ساختار رسمی جامعه «شادی» را به عنوان یک حق برای مردم نشناسد وآن را درک نکند و در جهت شاد بودن مردم نکوشد هیچ اتفاق مهمی در این راستا نخواهد افتاد. واین در حالی است که اجتماع امروز ما چنان از شادمانی فاصله گرفته، که این حلقه مفقوده در خاطرات مردم بیشتر یافت میشود تا حقیقت زندگی آنها. حال سوال این است :
نسخه های کلی برای ایجاد شادی در جامعه
از نگاه برخی روانشناسان، شادی و شادمانی تحت عوامل متعددی قرار می گیرد و صرف یک عامل به تنهایی نیست که در شادی موثر باشد؛ عوامل زیست شناسی، جامعه شناسی، روانشناسی همه با هم منجر می شوند که فرد احساس شادی داشته باشد. گفته می شود انسان های این جامعه به دلیل این که توانایی حل مسائل و مشکلات را ندارند کم کم شادی را فراموش کرده و در مسیر افسردگی پیش می روند. و افسردگی و اضطراب سبب می شود تا در زمان حال زندگی نکنیم و آن را از دست بدهیم. بخشی از افسردگی به خاطر گذشته برای از دست دادن فرصتها است.
در کل نسخه تجویزی برای داشتن یک جامعه شاد این است که عوامل شادی آفرین از قبیل شغل، امکانات تحصیلی، امکانات بهداشتی، روابط سالم، برنامه های سالم و تفریحی و روابط درست جوانان با یکدیگر چنان در ساختار مدیریتی به آهنگ درایت ساماندهی شود که در نهایت شادی را برای افراد یک جامعه به ارمغان آورد. واین مهم وقتی محل تأمل بیش تر خواهد بود که عمیقا بدانیم شاد بودن جامعه یکی از عوامل موثر در توسعه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و باعث کاهش نابسامانی های خانوادگی، طلاق، افزایش میزان میل و رغبت تحصیلی و دل به کار دادن و افزایش تولید میشود.
«اما جامعه شناسان معتقدند بسیاری از مسائل میتواند نبود شادی و زمینه های غمگینی را در مردم به وجود آورد. می توان یکی از عوامل را افزایش روزافزون بیکاری و نبود فضا برای شادی دانست.
در این خصوص گفته می شود: از مهم ترین دلایل نبود شادی، نبود فضای مناسب برای تخلیه هیجانات است. جامعه متعادل جامعه ای است که در آن سطح تحریکات و هیجانات اجتماعی با سطح تقطیع کنندهها برابری کند، جامعه ایران جامعه ای جوان با سطح بالایی از تحریکات و هیجانات است، اما میزان تقطیع کنندهها و تخلیه کنندهها ناچیز است.هنگامی که جامعهای با سطح بالای تحریکات اجتماعی رو به رو است، اما عوامل کاهشدهنده هیجانات در آن کم است. این تحریکات خود را به دو شکل تقطیع کنندههای مصنوعی نظیر اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی همچنین شورش و درگیری نشان میدهد، آسیبهایی که قشر بزرگی از جامعه را درگیر خود کرده است.
ابراز مسرت و شادی به صورت رفتارهای جمعی شادمانه و البته در قالبهای متعارف و معقول، روح سرزندگی و انرژی عاطفی را به رگ و ریشههای جامعه تزریق میکند و از این طریق احساس تعلق خاطر، تعهد و پایبندی به جمع را در افراد ایجاد مینماید. در جامعه ما با وجود این همه شور و اشتیاق بالقوه برای ابراز شادی و سرور و بهانه تراشی برای دورهمیهای دوستانه، جریان روزمره زندگی افراد با نوعی رخوت و بیحوصلگی و در فضایی حزن آلود پیش میرود، افراد چنان سرگرم گرفتاریها و مشغله های هر روزه هستند که گاهی از لبخندی ساده به یکدیگر نیز دریغ میکنند. حال اگر جامعه ما به این امر واقف باشد که بروز مظاهر شادی به صورت رفتارهای اجتماعی، چه عامل نامحسوس و کمهزینه ای در ایجاد طراوت و سرزندگی در بین افراد است و به تقویت حس وفاق، همبستگی و همدلی در میان اقوام و گروههای متفاوت اجتماعی کمک میکند باز هم با مقررات انعطاف ناپذیر مسیر شادی و نشاط مردم را سد خواهد کرد؟
رنگ، مهم ترین فاکتوری است که حس شادی را در انسان جاری می کند بنابراین تا می توانم در شهر و کوی و برزن و خانه هایمان با رنگ بازی کنید. وقتی که دیگر از کلمات برای ارتباط برقرار کردن استفاده نمی کنیم، رنگ ها به میان می آیند، چرا که پر از معنا و مفهوم هستند. رنگ ها می توانند حواس ما را تحریک کنند افکار ما را متمرکز کنند و احساسات مان را بیان کنند و در هر موقعیتی، واکنشی متفاوت را ایجاد کنند.
موسیقیهای آرامش بخش نیز میتواند منجر به شادی آفرینی در جامعه شود. پخش یک کمدی یا برنامه ای متشکل از لحظات شادی آفرین هر یک میتواند به نوعی زمینه شادی هر فرد را به وجود آورد. حتی انتشار مجلات طنز و چاپ کاریکاتورهایی که با جنبههای شاد و بسیار هنرمندانه کشیده شدهاند نیز میتواند بر شاد کردن مخاطب و سپس خانواده و جامعه مؤثر باشد.
یکی دیگر از مهمترین امور در راستای شاد ورزی، ترویج آزادی، احترام به باورهای شخصی و خرده فرهنگهای موجود و درک نیازهای زمانه است. شادی برای زیبا و قابلتحمل کردن زندگی رابطه مستقیمی با ابراز وجود و احساس امنیت دارد.
میتوان شاد بود و جامعه مبتذلی نداشت و میتوان غمگین بود اما سرتا پا آلوده به ابتذال بود. برخی مسئولان، خصوصاً در نهادهای مجلس، نیروی انتظامی و صدا و سیما، باید توجه داشته باشند بهره نبردن از سنت شادی، برهم زدن اجتماعات شادی و فراهم نساختن مکان و وسایل مجاز جهت ابراز آن، وجود نداشتن مقررات و قوانین مدافع شادی و خلأ ایدئولوژی رسمی شادی، سبب انحرافی قلمدادشدن سبک زندگی شاد شده است. مدارا و بردباری اجتماعی در رفتار ما جایگاهی ندارد در حالی که قرآن کریم بارها، افراد را به صبر و بردباری توصیه کرده است.
شادی به جد تزریقی نیست بلکه باید شادی را در لایه لایه زندگی باور کرد و این میسر نیست مگر اینکه مثبت نگر باشیم و شادی معقولانه را در جامعه تروج دهیم. باید تمامی رنگ و لعاب های جامعه ما رنگ شادی به خود به گیرد و لبخند زندگی بر لبان تک تک افراد جامعه کاشته شود.» ( نصرت السادات طاهرپور، جامعه شناس و مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی مازندران در گفت وگو با ایسنا).
شادی در قرآن
مفهوم شادی در قرآن مجموعاً ۲۵ بار با الفاظ مختلف (فرح و سرور) آمده است. «فرح» با الفاظی چون فرح ، فرحوا ، تفرحوا ، یفرحوا، تفرحون ، یفرحون، یفرح ، تفرح، فرحون و فرحین، ۲۲ بار و «سرور» با الفاظی چون سرور و مسرور، ۳ بار در قرآن آمده است. فرح در لغت مخالف حزن و اندوه است و عبارت است از لذت قلب و روح که ناشی از رسیدن به مطلوب می باشد. در بیانی گفته شده فرح شرح صدر است به سبب لذت زودگذر که اکثراً برلذات حسی و دنیوی صدق میکند. فرح به معنی خوشحالی کاذب یا توهم خوشحالی به کار میرود. برخی واژه شناسان معتقدند «فرح» به سه معنی متفاوت به کار می رود:
۱- فرح (افراط در شادی): یعنی شادمانی که از حد اعتدال خارج شود و همراه باطل، ظلم، تکبر و نیز به قصد ریا و خودنمایی باشد.
﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ ﴾ قصص/۷۶
« خداوند شادی کنندگان (مغرور) را دوست نمی دارد».
۲- خشنودی و رضایت:
﴿ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ ﴾ روم/۳۲
«از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و به دسته ها و گروهها تقسیم شدند و هر گروهی به آنچه نزد آنهاست خوشحالند».
۳- سرور (شادمانی حقیقی):
﴿ فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴾آل عمران/۱۷۰
«آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است خوشحالند و به خاطر کسانی که (مجاهدانی که) بعد از آنها به آنان ملحق نشدند (نیز) خوش وقتند که نه ترسی بر آنها است و نه غمی خواهند داشت».
انواع شادی در قرآن
آیات قرآن درباره شادی را میتوان در دو گروه دسته بندی کرد: دسته ای از آیات، مؤمنین را دعوت به شادی نموده و دسته دیگر از آیات قرآن، شادی رامورد نکوهش قرار داده اند .
الف) شادی ممدوح در قرآن
شادیهایی را شامل میشود که بر اساس ارزشها و اهداف قرآن است، مانند:
۱- ﴿ قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ ﴾ یونس/۵۸
«بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که از آنچه گردآوری کرده اند بهتر است».
۲- ﴿ فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ﴾ روم/۴
«در چند سال، همه کارها از آن خدا است، چه قبل و چه بعد (از این شکست و پیروزی) و در آن روز مؤمنان خوشحال خواهند شد».
ب) شادی نکوهیده در قرآن
شادیهایی را شامل میشود که ضد ارزشها بوده و همراه با گناه، غفلت و فساد است، مانند:
۱- ﴿ إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ ﴾قصص/۷۶
«قارون از قوم موسی بود اما بر آنها ستم کرد، ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل صندوقهای آن برای یک گروه نیرومند مشکل بود، به خاطر بیاور هنگامی را که قومش به او گفتند: این همه شادی مغرورانه مکن که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد».
۲- ﴿ ذَلِکُم بِمَا کُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنتُمْ تَمْرَحُونَ ﴾غافر/۷۵
«این به خاطر آن است که به ناحق در زمین شادی می کردید و از روی غرور و مستی به خوشحالی می پرداختید»….
همچنین در خصوص این آیات، گفتنی است که در فرازهای مختلفی خنده و سپس سرور و شادمانی را مورد توجه قرار داده است. ابتدا خنده و گریه را از سوی خدا دانسته و میفرماید:
«وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى» (نجم، ۴۳)؛ «و هم اوست که میخنداند و میگریاند». زیرا تمامی اسباب خنده و گریه در اختیار اوست و خداوند خالق همه آنهاست. در پی آن به خنده مؤمنان در قیامت اشاره میکند.
در فرازی دیگر سرور و شادی را مطرح کرده، و جلوه های مختلف آن را بیان مینماید. نخست ایمان به تقدیر الهی را مانع شادمانی و بیقراری بیجا دانسته، سپس خوشیها و شادیهای ناپایدار و جاودان را معرفی میکند: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» (یونس، ۵۸)؛ «بگو به فضل و رحمت خداست که [مؤمنان] باید شاد شوند و این از هرچه گرد میآورند بهتر است».
به دنبال آن از شادیهای بیجا و آثار شوم آن سخن میگوید و خوشی های روبنایی را با نگاهی یک سویه به نعمتهای الهی بیان میکند: «وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ» (روم، ۳۶)؛ «و چون مردم را رحمتی بچشانیم، بدان شاد میگردند و چون به [سزای] آنچه دستاورد گذشته آنان است، صدمه ای به ایشان برسد، به ناگاه نومید میشوند».
آنگاه خوشحالی و فرح مؤمنان و دین باوران را در سرای فردوس و بهشت برین خداوندی توصیف کرده، میفرماید: «فَأَمَّا الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ» (روم، ۱۵)؛ «اما کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، در گلستانی، شادمان میگردند».
خوشحالی و خرسندی شهیدان فراز دیگری از آیات قرآن درباره شادی و شادمانی ماندگار است. آنجا که سست عنصران ظاهربین را در زندگانی دنیا از گمانهای نادرست درباره شاهدان عرشی برحذر داشته و میگوید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. فَرِحِینَ بِمَا آَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» (آل عمران، ۱۶۹و۱۷۰)؛ «هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندارید، بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند شادی میکنند که نه بیمی برایشان است و نه اندوهگین میشوند».
پروردگار حکیم در آیات دیگر چون به شادی مشرکان اشاره میکند، یاد معبودان باطل را مایه انبساط خاطر آنان دانسته (زمر، ۴۵) و عامل شادمانی منافقان را شکست رسول خدا(ص) و مسلمانان در صحنه های مختلف مبارزه بیان میکند (توبه، ۵۰).
جلوههای شادی رستگاران و پاکسرشتان در قیامت، فرازی دیگر از این موضوع در قرآن است که گاه در «پیشنهاد رستگاران به دیگران جهت خواندن نامه عملشان» (حاقه، ۱۹) تجلی میکند، گاهی در «مصون ماندن آنان از شرور قیامت و بهجت و سرورشان در سایه امان و امنیت الهی» (انسان، ۱۱) نمایان میشود و موقعی به هنگام «دریافت نامه اعمال با دست راست و شادمانی آنان در جمع خویشاوندان و همفکران خویش» پدیدار میگردد (انشقاق، ۷و۱۹).
«عوامل سرور» موضوعی قابل توجه و معرفت آفرین در قرآن است که آگاهی از آن رهتوشه ای برای همیشه زندگانی ما خواهد بود. «عشق به قرآن» و «انس با آیات الهی» عامل نخستی است که خداوند بزرگ برای دین باوران موجب شادی و شادمانی می شمرد؛ زیرا ایمان آنان را افزوده و خوشحالی و شکوفایی استعدادهای آسمانی و جلوه های معنوی پدید میآورد.
«انفاق در راه خدا» و «توجه به بندگان نیازمند بدون نگاه به جلوه های مادی و گذران زندگی» عامل دیگری است که در نگاه قرآن موجب سرور و شادمانی صالحان و پاکان میشود: « وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا. إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا. إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا. فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا» (انسان، ۸-۱۱).
خط کش و معیار شادی و غم در اسلام
غم و شادی بستگی به معیار و ارزش هر فرد دارد. اصولاً میزان رشد فکری و بزرگی همت و عظمت روح را از غمها و شادیهای هر کس می توان شناخت؛ یکی خوشحالی اش به عفو و گذشت است و دیگری به انتقام. یکی غصه می خورد که چرا مردم خلاف می کنند، دیگری غمش برای این است که چرا جلو خلافش را می گیرند. طبق نظام ارزشی اسلام مطلوبیت هر چیزی زمانی است که در مسیر کمال و سعادت انسان باشد و پیامبر و ائمه معصومین علیه السلام تلاش می کردند که شادیهای مردم را جهت بدهند.
پنج معیار مهم شادی در اسلام
با این زاویه دید عوامل ذیل را می توان از معیارهای شادی دانست:
اطاعت خداوند: شادی، وقتی است که انسان توفیق طاعت خداوند را پیدا کرده باشد و از گناه، دوری گزیند؛ چنانچه علی علیه السلام می فرماید: سرور المؤمن بطاعة ربه و حزنه علی ذنبه. شادی مؤمن، به طاعت پروردگارش می باشد و حزنش بر گناه و عصیان است.
و در روایت دیگر به مناسبت عید فطر فرمود: انما هو عید لمن قبل الله صیامه و شکر قیامه / این عید برای کسی است که خداوند نماز و روزه اش را پذیرفته باشد و هر روزی که معصیتی صورت نگیرد، آن روز عید است.
پرهیز از گناه: لذت و خوشی، همیشه در انجام دادن نیست، زمانی هم در پرهیز کردن است. گاهی اتفاق می افتد که با انجام کارهایی که عادتاً باید لذتبخش باشند، هیچ لذتی به انسان دست نمی دهد، حتی عذاب روانی و وجدانی هم می آورد، چرا که روح و وجدان، آماده لذت بردن نیست اساساً روح انسان به گونه ای است که گاهی از پرهیز سرخوش می شود و به شادی و نشاط می رسد که با هیچ یک از شادی های دیگر قابل مقایسه نیست و به قول سعدی: اگر لذت ترک لذت بدانی / دگر لذت نفس، لذت نخوانی
انسان در زندگی وقتی شاد است که از گناه پرهیز کند و حدود الهی را رعایت نماید. ارضای تمایلات، به هر گونه و هر نحو شادی آور نیست.
از پیامبر صلی الله علیه وآله سؤال شد بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟ فرمود: آنهایی هستند که وقتی نیکی می کنند خوشحال می شوند و زمانی که بدی کردند طلب استغفار می کنند.
علی علیه السلام فرمود: اکثر سرورک علی ما قدمت من الخیر و حزنک علی ما فات منه / سرورت را زیاد کن بر آنچه از کارهای خیر برای آخرتت انجام داده ای و حزنت را به آنچه از کارهای خیر، محروم گشته ای.
احیای ارزشها: امام صادق علیه السلام فرمود: السرور فی ثلاث خصال: الوفاء و رعایة الحقوق و النهوض فی النوائب / شادی به سه خصلت است: وفاداری، رعایت حقوق دیگران و ایستادگی در گرفتاری ها و مشکلات
احیای حق یا از بین رفتن باطل: علی علیه السلام در نامه ای به عبدالله بن عباس می فرماید: اما بعد: انسان گاهی مسرور می شود به خاطر رسیدن به چیزی که هرگز از دستش نمی رفت و گاهی محزون می شود به خاطر از دست دادن چیزی که هرگز به آن نمی رسد، پس باید شادی تو به خاطر احیای حق یا نابودی باطل باشد.
تحول معنوی: شادی، زمانی پسندیده است که در انسان تحولی ایجاد شود و انسان بتواند خطاهای گذشته خود را جبران کند و در مسیر کمال پیش رود .روزی که احساس کند خداوند گناهان گذشته او را بخشیده. علی علیه السلام فرمود: عید برای کسی است که بداند گناهانش بخشیده شده است.
بعضی از بزرگان فرموده اند: لیس العید لمن لبس الجدید انما العید لمن امن الوعید / عید، به سرور و لباس نو پوشیدن نیست بلکه عید، روزی است که به جهت دوری از گناهان از عذابهای الهی در امان باشد.
نتیجه :
در زندگی انسان، هم غم و هم شادی، هر دو از نیازهای روح هستند و باید هر کدام به مقدار لازم وجود داشته باشد؛ زیرا اگر سراسر زندگی انسان، مملو از غم و ناراحتی باشد، روح انسان فرسوده و آسیب سختی می بیند، همچنین اگر تمام زندگی انسان مشحون از شادی و خوشی باشد، منشأ غفلت و دور شدن از خداوند می گردد. پس شادیها باید به حدی باشد که انسان را از تعهد و سوز و همدردی جدا نکند و همچنین غصه ها و اندوه ها نیز نباید به حدی باشد که مایه افسردگی روح، یأس و دلسردی پدید آورد.
بعضی تصور می کنند که زندگی فقط شادی است در حالی که حزن و غم نیز لازمه زندگی می باشد. و بعضی نیز فکر می کنند زندگی، فقط غم، درد و مصیبت است، در حالی که انسان به شادی و نشاط هم نیاز دارد. افراط و تفریط در غم و شادی، نشانه نوعی بیماری روحی است و تعادل در غم و شادی، نشانه سلامت روح است.
انسانهای دمدمی مزاج را حتماً دیده اید که روزی شاد و مسرورند و روز دیگر، گرفته و غمگین، زمانی با چهره گشاده و بشاش و لبخند بر لب، با دوستان خود برخورد می کنند و زمانی دیگر، با چهره ای گرفته و عبوس به نحوی که نمی توان با آنها یک کلمه سخن گفت.
انسان باید نه مجسمه غم باشد و نه آن چنان بی درد و بی احساس باشد که نسبت به غم و دردهای دیگران بی تفاوت و بی خیال گردد؛ مانند کاری که حاکمان هوسران و خوش گذران دیروز و امروز به طرق گوناگون انجام داده و می دهند… اما مردان الهی و وارسته در عین حال که محزونند، شادند و در عین حال که شادند، در دل محزون هستند.
علی علیه السلام فرمود: پارسایان در سختیها چنانند که گویی در آسایش و راحتی فرود آمده اند، آنها با سختیها و بلاها همان اندازه انس دارند که با راحتیها.
در کل اگر انسان بپذیرد که تمامی گفتگوها و نشست و برخاستها در روح تأثیر گزارده، گاه روزها و هفته ها سستی، نومیدی، بدبینی و حتّی غفلت و جهالت به وی میبخشد! و یا از آن سو حضور در محافل خوبان، صالحان، و پاکان، رواق وجود ما را معطر، پاک و پرنور میسازد. افکار شوم و ملالانگیز را از ما گرفته، بسیاری از مهرها و قهرها را بازیچه دانسته، عظمت و عزّت واقعی ما را تقدیم میکند؛ بدون آنکه از شادی و شادمانیمان اندکی کاسته شود و یا چین و چروکی در چهره ما پدیدار گردد.
در آن زمان که رشدی برتر و تکاملی افزون تر یافتیم، تمامی لذّتها را در خوراکیها و همه شادیها را در جشنها و آهنگها جستجو نمی کنیم، بلکه اینها را وسیله ای میدانیم که در صورت استفاده صحیح، خستگیها و کاستیها را از جسم و جان ما بیرون میکند، و در صورت افراط یا شکافتن مرزهای الهی و انسانی، جز خاکستر خمودی و سیاهی و سستی بر روح و روان ما نخواهد بود.
در این هنگام است که به خوبی احساس می کنیم گاه قطراتی اشک، چنان آرامش روحی و طراوت باطنی به ما می بخشد و مشکلات ما را ناچیز جلوه گر می سازد، که هیچ مجلس جشنی چنین تأثیری نخواهد داشت…
باید پذیرفت شادمانی و نشاط باعث ارتقای زندگانی انسان می گردد و تحرک، پویایی و نشاط را در انسان و جامعه موجد میگردد.
هرچند سخت باشد باورش اما در این میان تنها این انسانهای سالم و با ایمان هستند که در مواجه با مشکلات نه تنها ترس و اندوهی ندارند بلکه با طیب خاطر به فعالیت و تلاش روزانه مشغول هستند.(پایان)
****
مردم شهر بهوشید؟!!!
امشب غمِ دیروز و پریروز و فلان سال و
فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت؛ نخور!
به خدا حسرتِ دیروز، عذاب است
مردم شهر بهوشید؟! مردم شهر بهوشید؟!
هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید
که امشب سر هر کوچه؛ خدا هست
روی دیوار دلِ خود بنویسید؛ خدا هست
نه یکبار و نه ده بار که صد بار!
به ایمان و تواضع بنویسید؛ خدا هست
خدا هست و خدا هست و خدا هست…
ترانه هرچه دارید و ندارید بپوشید
حامد همایون