برشی از کتاب دلزدگی زناشویی: …. از زمانی که تلفن همراه وارد زندگی انسان شده ما شاهد آنیم که مرز میان حوزه ی عمومی و خصوصی به میزان قابل توجه ای شناور شده و هر کس خواسته یا ناخواسته…

روزنه ای بی آلایش در راستای آموزش و آرامش
رمانی جذاب، سرشار از جملات طلایی و ماندگار…که در لحظه لحظه ی گلبرگ صفحاتش سروشی در گوش جان فریاد می زند: آهای مدعی خمار عشق!
حواست خوب به روزنه ی چشمان و تپش حنجره ی قلبت باشد.
حال که به دیده ی سَر محو تماشای مسیری، غافل از خطرات ره مباش!
چرا که لذت ها به نسبت طعم شان، قیمت دارند.
و در این عصرجدید آذین به حدید، طلای وجود را نمی توان بر چسب قیمت زد. نمی توان به بازار مسگرها دست به دستش کرد و در نهایت به حراجش گذاشت..
«انحطاط» در لغت به معنای «پست شدن»، «پستی» و به «پستی گراییدن»، آمده است. انحطاط در حقیقت همان سقوط اخلاقی و سقوط از مقام و جایگاه انسانی است که در برابر کرامت انسانی قرار میگیرد. همان کرامتی که یکی از مهمترین شاخصههای حقیقت انسان به شمار میرود، و به همین دلیل خداوند به فرشتگان امر فرمود تا در مقابل انسان به خاک بیفتند.
… انحطاط و سقوط اخلاقی که باعث سقوط انسان از مقام و جایگاه انسانی میشود، به عوامل مختلفی بستگی دارد. تعدادی از آیات قرآن بیانگر این است که انسانها به جهت غفلت و به کار نگرفتن عقل و اندیشه و عمل نکردن به مقتضای آن، کرامت انسانی خویش را از دست دادهاند… متأسفانه در قرنی هستیم که توهم دانایی منجر به بروز فاجعه ی عظیم جاهلیت مدرن شده است. جاهلیتی که که هر چیزی را می توان به نام علم به خورد ذهن های خفته داد و همزمان با معضل تکرار پذیری علوم پا به پای بذر پاشی های کلان تا شکوفایی سرزمین جهل پیش رفت. به طوری که ماحصلش چیزی نباشد جزء سرگشتگی ابناء بشر و سقوط دوباره اش. عصری که با ترفندهایی چون تخدیر و تزریق رسانه ای، تقصیر محتوای علمی، و در نهایت با توسل بر تشکیک، تخریب و تحمیر ذهن ها، آن چنان اندر لعاب واژگان و مفاهیم خوش آب و رنگ…
خداوندا ! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور میکند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرندهتر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذاردهام و دورِ خانهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.
خداوندا ! سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر میبرند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
حدیث کساء حدیث عشق است. روایتی بی نظیر که اگر فارغ از گنجینه ی معرفتی و ابعاد دینی ای که در بطن خود دارد بخواهیم فقط از زاویه ی طرز تکلم افراد در یک خانواده سالم بدان نظری اندازیم طومارها حرف برای گفتن دارد… خانواده ای در ۱۵۰۰ سال پیش با این حجم عظیم از ادب و متانت و سلامت گفتار و رفتار. کافی است فقط روی معانی کمی دقیق و عمیق شوید..
از مهم ترین دلایل نبود شادی، نبود فضای مناسب برای تخلیه هیجانات است. جامعه متعادل جامعه ای است که در آن سطح تحریکات و هیجانات اجتماعی با سطح تقطیع کنندهها برابری کند، جامعه ایران جامعه ای جوان با سطح بالایی از تحریکات و هیجانات است، اما میزان تقطیع کنندهها و تخلیه کنندهها ناچیز است.هنگامی که جامعهای با سطح بالای تحریکات اجتماعی رو به رو است، اما عوامل کاهشدهنده هیجانات در آن کم است. این تحریکات خود را به دو شکل تقطیع کنندههای مصنوعی نظیر اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی همچنین شورش و درگیری نشان میدهد، آسیبهایی که قشر بزرگی از جامعه را درگیر خود کرده است.
گاهی اوقات ممکن است عشق بسیار آسیب زا باشد و تاثیر طولانی مدتی بر عملکرد فرد بگذارد. این مقاله درباره درد عمیق عاطفی ناشی از روابط عاشقانه شکست خورده است. هنگامی که تجربه از دست دادن عشق بسیار ناراحت کننده باشد، آن را ضربه عشقی می نامیم. ضربه عشقی نوعی فشار روانی است که به بروز مشکلات عاطفی شدید و طولانی مدت منجر می شود، عملکرد اجتماعی و حرفه ای او را مختل می کند و کیفیت زندگی را تنزل می دهد.